بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
مشروب
از آن روزهای دلپذیری بود که باید خیلی مشروب میخوردم تا دیگر برایم دلپذیر نباشد.
شهرام رحیمیان | دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
(باید، خوردن، خیلی، دلپذیر، دیگر، روز، مشروب)
(باید، خوردن، خیلی، دلپذیر، دیگر، روز، مشروب)
اگر خدا وجود دارد امیدوارم انقدر بیکار نباشد که به گوشت خوک خوردن یا مشروب نوشیدن من گیر بدهد.