بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
مضحک
اگه خدا از دنيايى كه ساخته راضيه، خداى مضحكيه، خداى بىرحم، خداى متقلب، خداى جنايتكار، خالق درد و شر انسانها. همون بهتر که وجود نداشته باشه.
اریک امانوئل اشمیت | مهمان ناخوانده
(انسان، بهتر، بیرحم، جنایت، جنایتکار، خالق، خدا، درد، دنیا، راضی، ساختن، شر، متقلب، مضحک، وجود)
(انسان، بهتر، بیرحم، جنایت، جنایتکار، خالق، خدا، درد، دنیا، راضی، ساختن، شر، متقلب، مضحک، وجود)
وقتی خانه شلوغ میشد از مهمان، به حیاط میآمد و فکر میکرد. به خودش. سیگار هم میکشید که اگر کسی درِ بستهی اتاق پذیرایی را باز میکرد و میپرسید چرا اینجا نشسته، بگوید دارم سیگار میکشم. نمیشود که به کسی گفت دارم فکر میکنم. مضحک به نظر میرسد.