بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
مغز
نفرین به اژدها. نازایی بسی به نیكبختی نزدیكتر است تا بارداری، و در حسرت طفلی بودن بسیار آسانتر از آنكه آدمی پارهی جگرش را به خون دل بپروراند، از مغزش خورشی سازند گوارای شكم ماران.
رضا قاسمی | ماهان کوشیار و چو ضحاک شد بر جهان شهریار
(آدم، آسان، اژدها، بارداری، جگر، حسرت، خورش، خون، دل، شکم، طفل، مار، مغز، نازایی، نزدیک، نفرین، نیکبختی، پاره، پروراندن، گوارا)
(آدم، آسان، اژدها، بارداری، جگر، حسرت، خورش، خون، دل، شکم، طفل، مار، مغز، نازایی، نزدیک، نفرین، نیکبختی، پاره، پروراندن، گوارا)
من سوگند مىخورم! سوگند مىخورم كه لحظهيى آرامش نخواهم داشت تا سلول به سلول مغز اين مرد را نابود نكنم... مغز اين مردى كه ساکت مىماند...
ذهن نه، فکر نه: چیزی به نام خاطره وجود ندارد: مغز همان چیزهایی را به یاد میآورد که عضلات کورمال به دنبال آنها میگردند: نه بیش، نه کم...