بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
مُردن
گاهی خوابها ملامتمان میکنند، گویی برای ما حامل حکمتی از سوی پدران مُردهمان هستند.
تراژدی پاک است و آرامبخش، و اطمینان میبخشد... در درام، با وجود این خائنان، بدذاتانِ ستیزهجو، بیگناهان مظلوم، انتقامجویان و بارقههای امید، مُردن مثل حادثهای هولناک است. (...) تراژدی آرامشبخش است، چون دیگر میدانیم هیچ امیدی وجود ندارد، این امید کثافت.
همهی آنها که میبایستی میمُردند، مُردهاند. همهی آنها که به چیزی اعتقاد داشتند و همهی آنها که به خلاف آن چیز اعتقاد داشتند ـ حتی آنهایی که به هیچ چیز اعتقاد نداشتند و بدون اینکه بفهمند خود را در این واقعه گرفتار دیدند. همه مُرده، یکسان، خشکیده، بیهوده، پوسیده. و کسانی که هنوز زندهاند، به تدریج آنها را فراموش میکنند و نامهایشان را به اشتباه میگویند.