بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
همراه
حکم تیر از روی مناره که میآید | چشمهای تو همراه من است
سر سوداییام بین دو زن سرگردان بود. لمس هر یک همراه بود با دلتنگی برای دیگری. حالا آقای قاضی من در آرامشی هستم که حکم اعدام شما چیزی از آن کم نخواهد کرد.
بنفشه حجازی | شصت ثانیه زندگی
(آرامش، اعدام، حکم، دلتنگی، دیگران، زن، سر، سرگردان، سودا، قاضی، لمس، همراه)
(آرامش، اعدام، حکم، دلتنگی، دیگران، زن، سر، سرگردان، سودا، قاضی، لمس، همراه)
راهم را پیدا کنی اگر | همراهم شوی. | بیراهم را پیدا کنی اگر | همسفرم شوی. | همراه و همسفرم شوی اگر | شاید | رستگار شوی...