درسته كه يكى دو بار روى اِما دست بلند كردم. اما نه براى اينكه از اصولی دفاع كنم. اين كار من نتيجهی هيچ ديدگاه... اخلاقی نبوده. فقط دلم میخواسته يه فصل سير كتكاش بزنم. هارولد پینتر | خیانت |
شعر خودش میآید، ما تسلیماش میشویم و او کار خودش را میکند، عاشقی میکند، فریاد میزند، به سوگ مینشیند، با زبانی غیر معمول از تبسمی دلانگیز تا خیالی شورانگیز و گاه غمی، دردی، زخمی... شعر سنگر میشود و غریو پرشور رهایی سر میدهد... شعر را حافظ میگوید، خیام، سعدی، و وقتی نو میشود نیما، شاملو و فروغ و... در غرب شکسپیر، بودلر، لویی آراگون... و محمود درویش در فلسطین...