شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
گهوارهی دیوخریدنویسنده: امید فلاحآزاد این کتاب را ببینید«جسد یک حرف است، قاتل یک حرفِ دیگر. تازه آن جسد یک جایی تویِ همین دشت چال شده. قاتل هم همینجاست. اما بابات هم مثل مامانت. گذشتِشان بیش از حد است. خیلی بابیگری را جدی میگیرند. من اعتقادی به عفوِ زیادی ندارم. باعث هرج و مرج میشود.» در «گهوارهی دیو»، تقلای شخصیت اصلیِ رمان، ... هزاردستانخریدنویسنده: آتبین ایرانی (مسعود حاتمی) این کتاب را ببینیدمجموعهای از اشعار کلاسیک و جدید آتبین ایرانی. پرواز بوفالوهاخریدنویسنده: بهرام روحانی این کتاب را ببینیدچه روزِ مسخرهای میتواند باشد اگر از پشتِ ابرها ناگهان بیرون نزند و روی دستهای آدمها در کسالتبارترین پروازِ عصرانه «پروانه»ای نَمیرد دارکوبخریدنویسنده: حسین دولت آبادی این کتاب را ببینیداز آن شهر بزککرده بیزار شده بود و دیگر مانند روزهای اوّل به هیچ چیزی با شیفتگی و حیرت خیره نگاه نمیکرد. آثار با شکوه باستانی، معجزة معماری، زرق و برق چشمگیر ویترینها، نمای زیبای ساختمانها، آنهمه رنگ و روغن و نور و موسیقی پرده بر واقعیّت تلخی میکشیدند که به مرور آن را دریافته بود و از خواب خوش بیدارشده بود. نه، این ... بوی هیزم، عطر رازقیخریدنویسنده: م.ر. سیروس این کتاب را ببینیددر حیاط خانهی دکتر اعتضادی شور و هیجان خاصی حاکم بود. درختها را چراغانی کرده بودند؛ حیاط را آب و جارو و سرتاسر آن را میز و صندلی چیده بودند؛ در مطبخ، خدمتکاران همهمه میکردند؛ اجاقهای هیزم برپا شده بود؛ عطر و بوی گلهای یاس و رازقی در گوشه و کنار حیاط، مهمانان را مست میکرد. عروسیِ گُردآفرید، دختر بزرگ دکتر اعتضادی ... سفری به سرزمین انسان ها خریدنویسنده: حسین رضایتمند این کتاب را ببینیدآخرين ايستگاه: انتهاي قطار از دهانهي تونلي كه در پاي كوهي بنفشرنگ تعبيه شده خارج ميشود، درحاليكه هرچند لحظه دود سُربيرنگِ حاصل از سوخت فسيليش از دودكش سقف لكوموتيو؛ با فشار به بالا رانده ميشود، قطار از نگاه كركسي كه برفراز آسمان آبيرنگ صاف بدون ابر كوه در پرواز است؛ چون مار قطور شكارناشدني در پهنهي صاف دامنه در خزيدن ... جعبه سیاهخریدنویسنده: بهرام روحانی این کتاب را ببینیدمیتوانم برای تو | نقش آدمهای مهربان را بازی کنم | میتوانم حتی | آنقدر مهربان باشم | که این خانه | که بعد از واتیکان | کوچکترین کشور دنیا برای من است | نوبل صلح خاورمیانه را ببرد چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگلبوکز بخوانید. من، پاک کن، سانسورچیخریدنویسنده: هامون هدایت این کتاب را ببینیدشعر ناتمام ما، | من و تو، | در جایی زندگی کردیم، | که در نداشت | پنجره نداشت | دیوار نداشت | آسمان نداشت... | پیامبرانی از آسمان آمده بودند | با خود دیوارهایی آورده بودند | و پنجرههای کوچکی که گناه نام داشت | و دری که | همیشه بسته بود | من و تو | در جایی زندگی کردیم | که فردا ... فمینیسم؛ جنبش های زنان و چالش های پیش روخریدنویسنده: آزاده دواچی این کتاب را ببینیدمطالعه و بحث در مورد جنبش فمینیسم در کشورهای جهان سوم و به خصوص در ایران همواره با چالشهای فراوانی همراه بوده است. تلاش بسیاری از پژوهشگران در سالهای گذشته در معرفی و واکاوی مبحث فمینیسم و جنبشهای برابریخواهی به خصوص در ایران به نوعی توانسته است راهگشا ی بررسی و بازشناسی این چالشها باشد. کتاب حاضر بحث و پژوهش در حوزهی ... کابارهی عدمخریدنویسنده: سروش مظفر مقدم این کتاب را ببینیدحال خوشی داشتم. همه را از بالا میدیدم. زن دوستم را که غشغش میخندید و دامنش تا بالای پاهایاش پس رفته بود؛ آن پسرهی دیگر که کنج اتاق وا رفته بود و دهانش همینجور بیخودی میجنبید. جسته گریخته شنیدم میگفتند: یکی دیگه بار بزنم؟! "من چسبیدم به سقف. بهخدا. "دهانم را بازکردم لامپ را بخورم که مغزم کار ... یکی از زیر، دو تا از روخریدنویسنده: رامین پروین این کتاب را ببینیداز وقتی خودم را شناختم تا چیزی را میفهمم یک هفتهای طول میکشد حالم خوب شود. این بار به ذهنم رسید که فقط میتوانم چیزی برایت بنویسم. چیزهایی که میتوانم برایت بگویم و خدا را شکر که از هم دوریم! رو در رو احساس دوریام بیشتر میشود. البته میفهمم که دوری نیست، شاید این بار حسودی میکنم. راستش حالم به هم ... چاقوی ضامن دارخریدنویسنده: حسین رضایتمند این کتاب را ببینیدجوان بيست و دو-سه سالهای كه لباسكار نيمهچرب مكانيكها را به تن و كفش مشکی پاشنهخواباندهی چربي به پا دارد، از يك مغازهی يدكفروشي اتومبيل در حالي كه جعبهاي در دست دارد بيرون ميآيد تا به طرف اتومبيل پاركشدهاش برود، كه جعبهآيينهی يك فروشندهی لوازم تزیيني كنار ... پوست خرسخریدنویسنده: یاسر یسنا این کتاب را ببینیدحالا چشمت افتاده به تابلوي شكستهی آن طرف خيابان! همان تابلوي آبی و خاكستری. اين ور تابلو كه نوشته «روزنامه» سالم است، ولي آن ورش را شكستهاند. لابد اسم روزنامه نوشته شده بوده. حتمن پراوداست. خودش بايد باشد. اين هم جای سنگ دموكراتهاست. چماقدارهای يلتسينِ عرقخور! فقط آنها جرات دارند به تابلوي ... خواب پروانه ای بر لب های تفنگخریدنویسنده: نسیم خلیلی این کتاب را ببینیدخواب پروانهای بر لبهای تفنگ، روایت مبارزه زنانگی و زیباییست با زمختی جنگ. روایت زندگی زن پرستاریست که در نقش یک زن فعال سیاسی و اجتماعی میکوشد با تلخی و صعوبت جنگ و خاطره جنگ مبارزه کند و از خاکستر آتش خمپارهها، عشق، زیبایی و زندگی را از نو ببیند و برویاند. این داستان روایتی از زندگی آدمهای سرگردان و نومید و ... سفر قندهار: جامعه و رسانه در افغانستانخریدنویسنده: احسان شاه قاسمی این کتاب را ببینیددر چند دهه گذشته تضادهای دیرپای قومی، کمبود منابع، دخالت همسایگان و در نتیجه همه اینها جنگ و تروریسم، زندگی مردم افغانستان را به یک رنج همیشگی تبدیل کرده است. طالبان که بیش از آنکه یک گروه سیاسی باشد، یک شیوه زندگی است، سیاهترین کابوسها را پیش چشم مردم افغانستان زنده کرد، اما، رفتن آنها به معنای حل مشکلاتی که پیش از طالبان هم وجود ... وارونگیخریدنویسنده: ریرا عباسی این کتاب را ببینیدروزگاریِ از روزمرگي و تكرارِِ زندگي فرار ميكردم. اكنون به شبمَرگی آن رسيدهام. باید در تاريخِ جنگها، شبمَرگيِ زنانِِِِِِِِ ِ بعد از جنگ را ثبت كنند. آيا شبمَرگی سختتر است یا روزمَرگی؟ از روحيه ی گذشتهي نه چندان دورم مينويسم. چه شيطانِ بانشاطي بودم. آزادي واژهي كوچكي بود براي اجنه ایي ... دندان هایت را به من قرض بدهخریدنویسنده: مرجان کاظمی این کتاب را ببینیدسخت است در معرض آدمها بودن نَفَس کشیدن، همآغوش شدن در این دروغِ پُرنور در این خُروشِ پُرجوش با مُردگانی آلتپَرَست شادی کردن، همغُصّه شدن... چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگلبوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت سری هم به صفحه فیسبوک این کتاب بزنید. خوشا فراز پستان هایشخریدنویسنده: محمود صباحی این کتاب را ببینیدخوشا فرازِ پستانهایاش، كه دو چشمِ سگام بر آن ليسه میكِشند، و من، بر اين فرازْ ريسماني بر كشيدهام، از ابريشمی دامناش؛ آه، ابلیس! نهانْ دلقكِ بُرجهايِ خلوتِ من میخواهم به پاشنهيِ ... شهر بزرگ ابر بزرگ نمی خواهدخریدنویسنده: رضا علی پور این کتاب را ببینیدبه کلیات کاری ندارم. اول موضوع را انتخاب میکنم و بعد اسم شخصیتها را گوشهی صفحه مینویسم. بعد جملهی اول. بعضی وقتها یکی از شخصیتها این مسئولیت مهم را از دوشم برمیدارد و شروع میکند، آن وقت مشکلی ندارم. خودش جلو میرود تا پایان. منو که میبینی یه وقتی ... نهخریدنویسنده: شیوا شکوری این کتاب را ببینیدسر میخورم به سطح آب | زن خدا لای سربهای سیال | ذخیره میکنم نور و هوا ، فرو میروم نیزههای شفاف | میشویدام نور و آب، تیرگی و زن خدا چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگلبوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت سری هم به صفحه فیسبوک این کتاب بزنید. 1 2 3 4 5 6 7 8 9
گهوارهی دیوخریدنویسنده: امید فلاحآزاد این کتاب را ببینید«جسد یک حرف است، قاتل یک حرفِ دیگر. تازه آن جسد یک جایی تویِ همین دشت چال شده. قاتل هم همینجاست. اما بابات هم مثل مامانت. گذشتِشان بیش از حد است. خیلی بابیگری را جدی میگیرند. من اعتقادی به عفوِ زیادی ندارم. باعث هرج و مرج میشود.» در «گهوارهی دیو»، تقلای شخصیت اصلیِ رمان، ...
هزاردستانخریدنویسنده: آتبین ایرانی (مسعود حاتمی) این کتاب را ببینیدمجموعهای از اشعار کلاسیک و جدید آتبین ایرانی.
پرواز بوفالوهاخریدنویسنده: بهرام روحانی این کتاب را ببینیدچه روزِ مسخرهای میتواند باشد اگر از پشتِ ابرها ناگهان بیرون نزند و روی دستهای آدمها در کسالتبارترین پروازِ عصرانه «پروانه»ای نَمیرد
دارکوبخریدنویسنده: حسین دولت آبادی این کتاب را ببینیداز آن شهر بزککرده بیزار شده بود و دیگر مانند روزهای اوّل به هیچ چیزی با شیفتگی و حیرت خیره نگاه نمیکرد. آثار با شکوه باستانی، معجزة معماری، زرق و برق چشمگیر ویترینها، نمای زیبای ساختمانها، آنهمه رنگ و روغن و نور و موسیقی پرده بر واقعیّت تلخی میکشیدند که به مرور آن را دریافته بود و از خواب خوش بیدارشده بود. نه، این ...
بوی هیزم، عطر رازقیخریدنویسنده: م.ر. سیروس این کتاب را ببینیددر حیاط خانهی دکتر اعتضادی شور و هیجان خاصی حاکم بود. درختها را چراغانی کرده بودند؛ حیاط را آب و جارو و سرتاسر آن را میز و صندلی چیده بودند؛ در مطبخ، خدمتکاران همهمه میکردند؛ اجاقهای هیزم برپا شده بود؛ عطر و بوی گلهای یاس و رازقی در گوشه و کنار حیاط، مهمانان را مست میکرد. عروسیِ گُردآفرید، دختر بزرگ دکتر اعتضادی ...
سفری به سرزمین انسان ها خریدنویسنده: حسین رضایتمند این کتاب را ببینیدآخرين ايستگاه: انتهاي قطار از دهانهي تونلي كه در پاي كوهي بنفشرنگ تعبيه شده خارج ميشود، درحاليكه هرچند لحظه دود سُربيرنگِ حاصل از سوخت فسيليش از دودكش سقف لكوموتيو؛ با فشار به بالا رانده ميشود، قطار از نگاه كركسي كه برفراز آسمان آبيرنگ صاف بدون ابر كوه در پرواز است؛ چون مار قطور شكارناشدني در پهنهي صاف دامنه در خزيدن ...
جعبه سیاهخریدنویسنده: بهرام روحانی این کتاب را ببینیدمیتوانم برای تو | نقش آدمهای مهربان را بازی کنم | میتوانم حتی | آنقدر مهربان باشم | که این خانه | که بعد از واتیکان | کوچکترین کشور دنیا برای من است | نوبل صلح خاورمیانه را ببرد چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگلبوکز بخوانید.
من، پاک کن، سانسورچیخریدنویسنده: هامون هدایت این کتاب را ببینیدشعر ناتمام ما، | من و تو، | در جایی زندگی کردیم، | که در نداشت | پنجره نداشت | دیوار نداشت | آسمان نداشت... | پیامبرانی از آسمان آمده بودند | با خود دیوارهایی آورده بودند | و پنجرههای کوچکی که گناه نام داشت | و دری که | همیشه بسته بود | من و تو | در جایی زندگی کردیم | که فردا ...
فمینیسم؛ جنبش های زنان و چالش های پیش روخریدنویسنده: آزاده دواچی این کتاب را ببینیدمطالعه و بحث در مورد جنبش فمینیسم در کشورهای جهان سوم و به خصوص در ایران همواره با چالشهای فراوانی همراه بوده است. تلاش بسیاری از پژوهشگران در سالهای گذشته در معرفی و واکاوی مبحث فمینیسم و جنبشهای برابریخواهی به خصوص در ایران به نوعی توانسته است راهگشا ی بررسی و بازشناسی این چالشها باشد. کتاب حاضر بحث و پژوهش در حوزهی ...
کابارهی عدمخریدنویسنده: سروش مظفر مقدم این کتاب را ببینیدحال خوشی داشتم. همه را از بالا میدیدم. زن دوستم را که غشغش میخندید و دامنش تا بالای پاهایاش پس رفته بود؛ آن پسرهی دیگر که کنج اتاق وا رفته بود و دهانش همینجور بیخودی میجنبید. جسته گریخته شنیدم میگفتند: یکی دیگه بار بزنم؟! "من چسبیدم به سقف. بهخدا. "دهانم را بازکردم لامپ را بخورم که مغزم کار ...
یکی از زیر، دو تا از روخریدنویسنده: رامین پروین این کتاب را ببینیداز وقتی خودم را شناختم تا چیزی را میفهمم یک هفتهای طول میکشد حالم خوب شود. این بار به ذهنم رسید که فقط میتوانم چیزی برایت بنویسم. چیزهایی که میتوانم برایت بگویم و خدا را شکر که از هم دوریم! رو در رو احساس دوریام بیشتر میشود. البته میفهمم که دوری نیست، شاید این بار حسودی میکنم. راستش حالم به هم ...
چاقوی ضامن دارخریدنویسنده: حسین رضایتمند این کتاب را ببینیدجوان بيست و دو-سه سالهای كه لباسكار نيمهچرب مكانيكها را به تن و كفش مشکی پاشنهخواباندهی چربي به پا دارد، از يك مغازهی يدكفروشي اتومبيل در حالي كه جعبهاي در دست دارد بيرون ميآيد تا به طرف اتومبيل پاركشدهاش برود، كه جعبهآيينهی يك فروشندهی لوازم تزیيني كنار ...
پوست خرسخریدنویسنده: یاسر یسنا این کتاب را ببینیدحالا چشمت افتاده به تابلوي شكستهی آن طرف خيابان! همان تابلوي آبی و خاكستری. اين ور تابلو كه نوشته «روزنامه» سالم است، ولي آن ورش را شكستهاند. لابد اسم روزنامه نوشته شده بوده. حتمن پراوداست. خودش بايد باشد. اين هم جای سنگ دموكراتهاست. چماقدارهای يلتسينِ عرقخور! فقط آنها جرات دارند به تابلوي ...
خواب پروانه ای بر لب های تفنگخریدنویسنده: نسیم خلیلی این کتاب را ببینیدخواب پروانهای بر لبهای تفنگ، روایت مبارزه زنانگی و زیباییست با زمختی جنگ. روایت زندگی زن پرستاریست که در نقش یک زن فعال سیاسی و اجتماعی میکوشد با تلخی و صعوبت جنگ و خاطره جنگ مبارزه کند و از خاکستر آتش خمپارهها، عشق، زیبایی و زندگی را از نو ببیند و برویاند. این داستان روایتی از زندگی آدمهای سرگردان و نومید و ...
سفر قندهار: جامعه و رسانه در افغانستانخریدنویسنده: احسان شاه قاسمی این کتاب را ببینیددر چند دهه گذشته تضادهای دیرپای قومی، کمبود منابع، دخالت همسایگان و در نتیجه همه اینها جنگ و تروریسم، زندگی مردم افغانستان را به یک رنج همیشگی تبدیل کرده است. طالبان که بیش از آنکه یک گروه سیاسی باشد، یک شیوه زندگی است، سیاهترین کابوسها را پیش چشم مردم افغانستان زنده کرد، اما، رفتن آنها به معنای حل مشکلاتی که پیش از طالبان هم وجود ...
وارونگیخریدنویسنده: ریرا عباسی این کتاب را ببینیدروزگاریِ از روزمرگي و تكرارِِ زندگي فرار ميكردم. اكنون به شبمَرگی آن رسيدهام. باید در تاريخِ جنگها، شبمَرگيِ زنانِِِِِِِِ ِ بعد از جنگ را ثبت كنند. آيا شبمَرگی سختتر است یا روزمَرگی؟ از روحيه ی گذشتهي نه چندان دورم مينويسم. چه شيطانِ بانشاطي بودم. آزادي واژهي كوچكي بود براي اجنه ایي ...
دندان هایت را به من قرض بدهخریدنویسنده: مرجان کاظمی این کتاب را ببینیدسخت است در معرض آدمها بودن نَفَس کشیدن، همآغوش شدن در این دروغِ پُرنور در این خُروشِ پُرجوش با مُردگانی آلتپَرَست شادی کردن، همغُصّه شدن... چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگلبوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت سری هم به صفحه فیسبوک این کتاب بزنید.
خوشا فراز پستان هایشخریدنویسنده: محمود صباحی این کتاب را ببینیدخوشا فرازِ پستانهایاش، كه دو چشمِ سگام بر آن ليسه میكِشند، و من، بر اين فرازْ ريسماني بر كشيدهام، از ابريشمی دامناش؛ آه، ابلیس! نهانْ دلقكِ بُرجهايِ خلوتِ من میخواهم به پاشنهيِ ...
شهر بزرگ ابر بزرگ نمی خواهدخریدنویسنده: رضا علی پور این کتاب را ببینیدبه کلیات کاری ندارم. اول موضوع را انتخاب میکنم و بعد اسم شخصیتها را گوشهی صفحه مینویسم. بعد جملهی اول. بعضی وقتها یکی از شخصیتها این مسئولیت مهم را از دوشم برمیدارد و شروع میکند، آن وقت مشکلی ندارم. خودش جلو میرود تا پایان. منو که میبینی یه وقتی ...
نهخریدنویسنده: شیوا شکوری این کتاب را ببینیدسر میخورم به سطح آب | زن خدا لای سربهای سیال | ذخیره میکنم نور و هوا ، فرو میروم نیزههای شفاف | میشویدام نور و آب، تیرگی و زن خدا چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگلبوکز بخوانید. با کلیک کردن روی این قسمت سری هم به صفحه فیسبوک این کتاب بزنید.