ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که گهوارهمان را تکان میداد علی عبدالرضایی | زخم باز |
زندگینامه
آثار این نویسنده در ناکجا
جملات منتخب
و هنوز زار میزند در گلویم | آن سوال دیروز | او چه کسی بود | که میتوانست تو را بیشتر از من دوست بدارد؟
دور کمرم پنجاه و هفت، بینیام باریک و سربالا | موهایم طلائی است | میروم شکار مرد | پول و قدرت | میفروشم تن؛ زیر حجابم من
باد تکان میدهد بالهای سیاه، روی سنجاق سینهام/ نفسم میگیرد. «بال زدنت از من نگیر.»
کنار ناشناختهها راه میروم | تو سایههای سرخ میاندازی | و هر صبح که آمادهترم | پنجههایت در من فروترند.
چشمهایی دارم که همه خوابهای مرا میبینند | دیشب آینهای دیدند | نمیدانم چه کسی آن را به من داد
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر