مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
سعید افشارنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا پیلههای شیشهای خریدنویسنده: سعید افشار این کتاب را ببینیدهمانجا نزدیک گودال در کنار درختی نشست و به سکوت جنگل گوش داد. به یاد آورد سکوت، آخرین درسی بود که در موسیقی از فرزین آموخته بود. این درس عمیقا با روح او اجین شده و در سراسر لحظاتش سایه افکنده بود. سکوت را شناخته بود و از دل آن ترانهها بیرون کشیده و قصهها شنیده بود. اما حالا قصهای نبود، ترانهای نبود، فقط دلتنگی بود. غربتی تلخ ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
سعید افشارنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا پیلههای شیشهای خریدنویسنده: سعید افشار این کتاب را ببینیدهمانجا نزدیک گودال در کنار درختی نشست و به سکوت جنگل گوش داد. به یاد آورد سکوت، آخرین درسی بود که در موسیقی از فرزین آموخته بود. این درس عمیقا با روح او اجین شده و در سراسر لحظاتش سایه افکنده بود. سکوت را شناخته بود و از دل آن ترانهها بیرون کشیده و قصهها شنیده بود. اما حالا قصهای نبود، ترانهای نبود، فقط دلتنگی بود. غربتی تلخ ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
پیلههای شیشهای خریدنویسنده: سعید افشار این کتاب را ببینیدهمانجا نزدیک گودال در کنار درختی نشست و به سکوت جنگل گوش داد. به یاد آورد سکوت، آخرین درسی بود که در موسیقی از فرزین آموخته بود. این درس عمیقا با روح او اجین شده و در سراسر لحظاتش سایه افکنده بود. سکوت را شناخته بود و از دل آن ترانهها بیرون کشیده و قصهها شنیده بود. اما حالا قصهای نبود، ترانهای نبود، فقط دلتنگی بود. غربتی تلخ ...
پیلههای شیشهای خریدنویسنده: سعید افشار این کتاب را ببینیدهمانجا نزدیک گودال در کنار درختی نشست و به سکوت جنگل گوش داد. به یاد آورد سکوت، آخرین درسی بود که در موسیقی از فرزین آموخته بود. این درس عمیقا با روح او اجین شده و در سراسر لحظاتش سایه افکنده بود. سکوت را شناخته بود و از دل آن ترانهها بیرون کشیده و قصهها شنیده بود. اما حالا قصهای نبود، ترانهای نبود، فقط دلتنگی بود. غربتی تلخ ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر