شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
سعید نعمت اللهنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا در این قسمت چیزی ننویسیدخریدنویسنده: سعید نعمت الله این کتاب را ببینیداز داستان لانگ شات. نمیدونم چرا! ولی من خجالت میکشیدم، احساس میکردم که این ضربات و دشنامها که نثارم میشد حقم بود. زهرا از اینکه مرا متجاوز جنسی معرفی کرده بود و در حال دیدن مجازاتم بود، خوشحال و راضی بود و من هم شاید در میان حیرت و ضربات مجید، از رضایت زهرا، راضی و خرسند بودم. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
سعید نعمت اللهنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا در این قسمت چیزی ننویسیدخریدنویسنده: سعید نعمت الله این کتاب را ببینیداز داستان لانگ شات. نمیدونم چرا! ولی من خجالت میکشیدم، احساس میکردم که این ضربات و دشنامها که نثارم میشد حقم بود. زهرا از اینکه مرا متجاوز جنسی معرفی کرده بود و در حال دیدن مجازاتم بود، خوشحال و راضی بود و من هم شاید در میان حیرت و ضربات مجید، از رضایت زهرا، راضی و خرسند بودم. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
در این قسمت چیزی ننویسیدخریدنویسنده: سعید نعمت الله این کتاب را ببینیداز داستان لانگ شات. نمیدونم چرا! ولی من خجالت میکشیدم، احساس میکردم که این ضربات و دشنامها که نثارم میشد حقم بود. زهرا از اینکه مرا متجاوز جنسی معرفی کرده بود و در حال دیدن مجازاتم بود، خوشحال و راضی بود و من هم شاید در میان حیرت و ضربات مجید، از رضایت زهرا، راضی و خرسند بودم.
در این قسمت چیزی ننویسیدخریدنویسنده: سعید نعمت الله این کتاب را ببینیداز داستان لانگ شات. نمیدونم چرا! ولی من خجالت میکشیدم، احساس میکردم که این ضربات و دشنامها که نثارم میشد حقم بود. زهرا از اینکه مرا متجاوز جنسی معرفی کرده بود و در حال دیدن مجازاتم بود، خوشحال و راضی بود و من هم شاید در میان حیرت و ضربات مجید، از رضایت زهرا، راضی و خرسند بودم.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر