نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
سعید نعمت اللهنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا در این قسمت چیزی ننویسیدخریدنویسنده: سعید نعمت الله این کتاب را ببینیداز داستان لانگ شات. نمیدونم چرا! ولی من خجالت میکشیدم، احساس میکردم که این ضربات و دشنامها که نثارم میشد حقم بود. زهرا از اینکه مرا متجاوز جنسی معرفی کرده بود و در حال دیدن مجازاتم بود، خوشحال و راضی بود و من هم شاید در میان حیرت و ضربات مجید، از رضایت زهرا، راضی و خرسند بودم. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
سعید نعمت اللهنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا در این قسمت چیزی ننویسیدخریدنویسنده: سعید نعمت الله این کتاب را ببینیداز داستان لانگ شات. نمیدونم چرا! ولی من خجالت میکشیدم، احساس میکردم که این ضربات و دشنامها که نثارم میشد حقم بود. زهرا از اینکه مرا متجاوز جنسی معرفی کرده بود و در حال دیدن مجازاتم بود، خوشحال و راضی بود و من هم شاید در میان حیرت و ضربات مجید، از رضایت زهرا، راضی و خرسند بودم. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
در این قسمت چیزی ننویسیدخریدنویسنده: سعید نعمت الله این کتاب را ببینیداز داستان لانگ شات. نمیدونم چرا! ولی من خجالت میکشیدم، احساس میکردم که این ضربات و دشنامها که نثارم میشد حقم بود. زهرا از اینکه مرا متجاوز جنسی معرفی کرده بود و در حال دیدن مجازاتم بود، خوشحال و راضی بود و من هم شاید در میان حیرت و ضربات مجید، از رضایت زهرا، راضی و خرسند بودم.
در این قسمت چیزی ننویسیدخریدنویسنده: سعید نعمت الله این کتاب را ببینیداز داستان لانگ شات. نمیدونم چرا! ولی من خجالت میکشیدم، احساس میکردم که این ضربات و دشنامها که نثارم میشد حقم بود. زهرا از اینکه مرا متجاوز جنسی معرفی کرده بود و در حال دیدن مجازاتم بود، خوشحال و راضی بود و من هم شاید در میان حیرت و ضربات مجید، از رضایت زهرا، راضی و خرسند بودم.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر