من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
طلا نژادحسننویسنده متولد: 1328 ایرانآثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا یک فنجان چای سردخریدنویسنده: طلا نژادحسن این کتاب را ببینیدتنها یک گلوله داشت. دو تودهی ابر سیاه از دو سوی آسمان به هم پیچیدند. رعد و برقی ناگهانی زمین را لرزاند. برقی آتشگون آسمان را به کام کشید. صدای شلیک گلوله در صدای رعد گم شد. باران چون دم اسب میبارید. مرد بیل را به کمک گرفت. حالا گودال پر میشد و تپهی کوچکی روی آن... گونی را نوک تبر آویزان کرد و تبر ار روی تپهی کوچکی روی ... شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...خریدنویسنده: طلا نژادحسن این کتاب را ببینیدنویسنده در این رمان حوادث تاریخی اجتماعی جاری در این سه دوره را از زبان یک راوی زن به تصویر کشیده است. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
طلا نژادحسننویسنده متولد: 1328 ایرانآثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا یک فنجان چای سردخریدنویسنده: طلا نژادحسن این کتاب را ببینیدتنها یک گلوله داشت. دو تودهی ابر سیاه از دو سوی آسمان به هم پیچیدند. رعد و برقی ناگهانی زمین را لرزاند. برقی آتشگون آسمان را به کام کشید. صدای شلیک گلوله در صدای رعد گم شد. باران چون دم اسب میبارید. مرد بیل را به کمک گرفت. حالا گودال پر میشد و تپهی کوچکی روی آن... گونی را نوک تبر آویزان کرد و تبر ار روی تپهی کوچکی روی ... شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...خریدنویسنده: طلا نژادحسن این کتاب را ببینیدنویسنده در این رمان حوادث تاریخی اجتماعی جاری در این سه دوره را از زبان یک راوی زن به تصویر کشیده است. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
یک فنجان چای سردخریدنویسنده: طلا نژادحسن این کتاب را ببینیدتنها یک گلوله داشت. دو تودهی ابر سیاه از دو سوی آسمان به هم پیچیدند. رعد و برقی ناگهانی زمین را لرزاند. برقی آتشگون آسمان را به کام کشید. صدای شلیک گلوله در صدای رعد گم شد. باران چون دم اسب میبارید. مرد بیل را به کمک گرفت. حالا گودال پر میشد و تپهی کوچکی روی آن... گونی را نوک تبر آویزان کرد و تبر ار روی تپهی کوچکی روی ... شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...خریدنویسنده: طلا نژادحسن این کتاب را ببینیدنویسنده در این رمان حوادث تاریخی اجتماعی جاری در این سه دوره را از زبان یک راوی زن به تصویر کشیده است.
یک فنجان چای سردخریدنویسنده: طلا نژادحسن این کتاب را ببینیدتنها یک گلوله داشت. دو تودهی ابر سیاه از دو سوی آسمان به هم پیچیدند. رعد و برقی ناگهانی زمین را لرزاند. برقی آتشگون آسمان را به کام کشید. صدای شلیک گلوله در صدای رعد گم شد. باران چون دم اسب میبارید. مرد بیل را به کمک گرفت. حالا گودال پر میشد و تپهی کوچکی روی آن... گونی را نوک تبر آویزان کرد و تبر ار روی تپهی کوچکی روی ...
شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند...خریدنویسنده: طلا نژادحسن این کتاب را ببینیدنویسنده در این رمان حوادث تاریخی اجتماعی جاری در این سه دوره را از زبان یک راوی زن به تصویر کشیده است.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر