نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایش‌نامه‌ی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقه‌ی اشرافیت و آرمان‌شهر ترسیمی آنان سخن می‌گوید و ...
نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایش‌نامه‌ی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقه‌ی اشرافیت و آرمان‌شهر ترسیمی آنان سخن می‌گوید و ...
فریبا خانینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا آدامس با طعم اكاليپتوسخریدنویسنده: فریبا خانی این کتاب را ببینیدجن خانهی ما ترشی خیلی دوست داشت. همیشه بطریهای ترشی آلبالو در خانهی ما گم میشد. جن خانهی ما از گوشوارههای آویز فیروزهای من هم خوشش میآمد. گاهی یکی از آنها را برمیداشت و من تمام خانه را زیر و رو میکردم تا پیدایش کنم. جن خانهی ما همیشه بود. گاهی در حمام آواز میخواند و ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
فریبا خانینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا آدامس با طعم اكاليپتوسخریدنویسنده: فریبا خانی این کتاب را ببینیدجن خانهی ما ترشی خیلی دوست داشت. همیشه بطریهای ترشی آلبالو در خانهی ما گم میشد. جن خانهی ما از گوشوارههای آویز فیروزهای من هم خوشش میآمد. گاهی یکی از آنها را برمیداشت و من تمام خانه را زیر و رو میکردم تا پیدایش کنم. جن خانهی ما همیشه بود. گاهی در حمام آواز میخواند و ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
آدامس با طعم اكاليپتوسخریدنویسنده: فریبا خانی این کتاب را ببینیدجن خانهی ما ترشی خیلی دوست داشت. همیشه بطریهای ترشی آلبالو در خانهی ما گم میشد. جن خانهی ما از گوشوارههای آویز فیروزهای من هم خوشش میآمد. گاهی یکی از آنها را برمیداشت و من تمام خانه را زیر و رو میکردم تا پیدایش کنم. جن خانهی ما همیشه بود. گاهی در حمام آواز میخواند و ...
آدامس با طعم اكاليپتوسخریدنویسنده: فریبا خانی این کتاب را ببینیدجن خانهی ما ترشی خیلی دوست داشت. همیشه بطریهای ترشی آلبالو در خانهی ما گم میشد. جن خانهی ما از گوشوارههای آویز فیروزهای من هم خوشش میآمد. گاهی یکی از آنها را برمیداشت و من تمام خانه را زیر و رو میکردم تا پیدایش کنم. جن خانهی ما همیشه بود. گاهی در حمام آواز میخواند و ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر