مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
سعید شریفینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا در ماهی میمیریمخریدنویسنده: سعید شریفی این کتاب را ببینیدمن هرگز متولد نمیشوم. چون قبل از اینکه مردی که میشد بعدها پدر صدایش کنم با زنی حرف بزند که میشد مادرم باشد، زن میرود و بعدها هرگز پدرم پیدایش نمیکند. شاید هم هرگز دنبالش نمیرود من چیزی نمیدانم. اگر هم میدانستهام، از یاد بردهام. نمیتوانم خیلی چیزها را برای زمانی طولانی در خاطرم حفظ ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
سعید شریفینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا در ماهی میمیریمخریدنویسنده: سعید شریفی این کتاب را ببینیدمن هرگز متولد نمیشوم. چون قبل از اینکه مردی که میشد بعدها پدر صدایش کنم با زنی حرف بزند که میشد مادرم باشد، زن میرود و بعدها هرگز پدرم پیدایش نمیکند. شاید هم هرگز دنبالش نمیرود من چیزی نمیدانم. اگر هم میدانستهام، از یاد بردهام. نمیتوانم خیلی چیزها را برای زمانی طولانی در خاطرم حفظ ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
در ماهی میمیریمخریدنویسنده: سعید شریفی این کتاب را ببینیدمن هرگز متولد نمیشوم. چون قبل از اینکه مردی که میشد بعدها پدر صدایش کنم با زنی حرف بزند که میشد مادرم باشد، زن میرود و بعدها هرگز پدرم پیدایش نمیکند. شاید هم هرگز دنبالش نمیرود من چیزی نمیدانم. اگر هم میدانستهام، از یاد بردهام. نمیتوانم خیلی چیزها را برای زمانی طولانی در خاطرم حفظ ...
در ماهی میمیریمخریدنویسنده: سعید شریفی این کتاب را ببینیدمن هرگز متولد نمیشوم. چون قبل از اینکه مردی که میشد بعدها پدر صدایش کنم با زنی حرف بزند که میشد مادرم باشد، زن میرود و بعدها هرگز پدرم پیدایش نمیکند. شاید هم هرگز دنبالش نمیرود من چیزی نمیدانم. اگر هم میدانستهام، از یاد بردهام. نمیتوانم خیلی چیزها را برای زمانی طولانی در خاطرم حفظ ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر