ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

بخشی از کتاب "جامعه‌شناسی شعر نیما"

بخشی از کتاب "جامعه‌شناسی شعر نیما"

جامعه‌شناسی ادبیات

جامعه‌شناسي ادبيات، يكي از شاخه‌هاي مطالعاتي جامعه‌شناسي است و در عرصه پژوهش از پژوهش‌هاي ميان‌رشته‌اي است كه ارتباط اين دو حوزه علمي با يكديگر، در آن به خوبي نمايانگر مي‌شود.

جامعه‌شناسي چيست؟

«جامعه‌شناسي يا تئوري علمي جامعه، شناخت حركات اجتماعي و بررسي قوانين حاكم بر اين حركات است.» به عبارت ديگر «جامعه‌شناسي را مي‌توان مطالعه زندگي گروهي انسان‌ها تعريف كرد.» جامعه‌شناسي، علم امور اجتماعي است و مطالعات جامعه‌شناسانه علاوه بر جستن و يافتن حقيقت‌هاي اجتماعي، تهذيب اخلاق اجتماعي و هموار نمودن راه رشد و نمو و رسيدن به سعادت اجتماعي را به بشر عرضه مي‌نمايد.

ارسطو جامعه را موجودي زنده مي‌پندارد كه قانون «تولد»، «رشد» و «مرگ» بر آن حكمفرماست و پيداست كه انسان در فاصله ميان تولد تا مرگ ، حيات اجتماعي خويش را رقم مي‌زند و كار جامعه‌شناس مطالعه بر روي همين «حيات اجتماعي انسان» است. «اگوست كنت جامعه‌شناسي را دانشي تحققي، از زندگي اجتماعي مي‌داند كه پديده‌هاي اجتماعي را با روش علمي و عيني مورد مطالعه قرار مي‌دهد.»

ازاين‌رو پژوهش‌هاي جامعه‌شناسي، تجربي است و در جهت شناخت حركات اجتماعي با در نظر گرفتن مسائل اجتماعي و محيطي و بر اساس تئوري‌هاي علمي انجام مي‌شود. پي‌گيري حقايق اجتماعي در نهادهاي اجتماعي و نيز امور و حوادث اجتماعي، مطالعه عادات اجتماعي، تاريخ عقايد، شناخت روش‌ها، فلسفه اجتماعي، قوم‌شناسی و... از كاركردهاي اين علم است.

رويكرد علمي جامعه‌شناسي به مسايل و پديده‌های اجتماعي است، كه علمای اين علم ، موضوع اصلی آن را در اولين قدم «حقيقت اجتماعي» قلمداد مي‌كنند. حقيقتي كه ما با آن و در ميان آن به زندگي خويش ادامه مي‌دهيم و در تمام زواياي زندگي خويش حضور بلامنازع اين حقيقت را مشاهده مي‌كنيم. بنابراين بايد پذيرفت كه «جامعه‌شناسي علم حيات اجتماعي انسان و مطالعه علمي پديده‌ها و نهادهاي اجتماعي است.»

جامعه‌شناسي و ادبيات

«بدون داشتن حداقلي از احساس و درك هنري و به دور از تجربه‌هاي وجودي و توان همگام‌شدن با هنرمند در سلوك روحي، جامعه‌شناس نمي‌تواند راه به جايي ببرد.»

جامعه‌شناسي علمي است عقلي، كه کوشش می‌کند، نيازهاي عقلي را پاسخ دهد، حال آنكه ادبيات گريزگاهي است كه مي‌كوشد تا راه گريزي از عرصه خردورزي، براي خود بيابد. «ادبيات نماينده زندگي و يك حقيقت اجتماعي است.» جامعه‌شناسي، بر آن است تا در جهان بيرون تغييري ايجاد نمايد و آن را بسازد. اما ادبيات كوششي است براي معماري جهان درون. بنابراین اگر جامعه‌شناس نتواند فريادهاي روح يك هنرمند شاعر را بشنود و لحظه‌هايي را با آن سركند، حتي اگر با علم ادبيات آشنايي داشته باشد، در كار خود چندان توفيقي نخواهد يافت. به ارتباطي كه بين اين دو رشته ايجاد مي‌شود، جامعه‌شناسي ادبيات مي‌گوييم.

در واقع «جامعه‌شناسي ادبيات شاخه‌ای از جامعه‌شناسي معرفت است كه به برررسي رابطه اثر ادبي و ساختارهاي اجتماعي سياسي و اقتصادی به منظور فهم‌پذيركردن متن ادبی و جامعه مي‌پردازد».

براي بررسي جامعه‌شناسانه يك اثر ادبي، از يك‌سو بايد ساختارهاي سياسي و اجتماعي و مؤلفه‌های ديگر را كه باعث تبيين فضاي اجتماعي دوران خلق اثر و نيز ذهنيت اجتماعي خالق اثر مي‌شوند، مد نظر قرار داد و از سوی ديگر با مطالعه دقيق‌ اثر ادبي از درون مايه‌ها، سمبل‌ها و بطور كلي زبان اثر به شناخت جامعه و اوضاع اجتماعي پرداخت و اين همان ارتباط دوسويه‌اي است كه تأييد مي‌كند «جامعه‌شناسي ادبيات حاصل پيوندي است استوار ميان جامعه‌شناسی از يك سو و ادبيات از سوی ديگر.»

توجه جامعه‌شناسانه به ادبيات و تحكيم ارتباط بين جامعه‌شناسي و ادبيات، از آنجا بيش از گذشته ضروری مي‌نمايد كه ادبيات قسمت عمده ای از شعور و آگاهي اجتماعی جامعه را در بر گرفته است و انعكاس قابل توجهی از فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها را دربرمي‌گيرد. بنابراین مطالعه آثار اين حوزه و بررسي جامعه‌شناختي ادبيات اهمّيّت ويژه‌اي مي‌يابد كه مهمترين موارد آن عبارتند از:

- تعميق روابط ادبيات با جامعه

- افزايش ضريب فرهنگ‌سازي علم ادبيات در جامعه

- آشنايي اجتماع با فكر و شخصيت و بطور كلي ساختار ذهني نويسنده يا شاعر

- تبيين جهان‌بيني و مواضع فكري و فرهنگي محيط اجتماعي

- شناخت جوهر اجتماعي در اثر ادبي

- روشنگری اجتماعي (كه خود پاياني است بر پيشداوري‌ها)

- شناخت نقش اجتماع در پرورش شاعران و نويسندگان بزرگ

در جامعه‌شناسي ادبيات ما به مطالعه و بررسي روابطي مي‌پردازيم كه ادبيات و اجتماع را در كنار هم قرار داده و به عبارت ديگر اين دو مقوله را به هم پيوند زده است.

در مطالعه آثار ادبي با رويكرد جامعه‌شناختي، كانون مطالعه خصلت جمعي و اجتماعي آثار ادبي است و به قول گلدمن «خصلت جمعي آفرينش ادبي حاصل آن است كه ساختار‌ آثار با ساختارهاي ذهني برخي از گروه‌هاي اجتماعي همخوانند و يا با آنها رابطة درك‌پذير دارند». «ساختارهاي ذهني گروههاي اجتماعی» كه گلدمن از آن ياد مي‌كند، در درون اجتماع شكل مي‌گيرند و شاعر يا نويسنده هم به عنوان يك فرد در درون همين گروه‌هاي اجتماعي رشد مي‌كند و زبان را نه به عنوان هدف بلكه به عنوان وسيله به خدمت مي‌گيرد و با استفاده از همه امكانات آن، ساختار ذهني خويش را در قالب يك اثر به جامعه خود عرضه مي‌دارد. بنابراين شاعر يا نويسنده مولود و محصول اجتماع است. تئوفيل گوتيه مي‌گويد: «نويسندگان نيستند كه عصر و دوره اي را به فساد اخلاق می‌آلايند بلكه فساد اخلاق عمومي آن دوره است كه چنين نويسندگاني را به وجود می‌آورد.» نگاه جامعه‌شناختي در بررسي اثر ادبي، در واقع تبيين‌كننده فضاي فكري و ساختار ذهني خالق آن و نشان‌هنده بسياري از واقعيت‌هاي اجتماعي است. پيداست كه در چنين رويكرد مطالعاتي ما ادبيات را آنچنان كه هست بررسي مي‌كنيم نه آن‌گونه كه بايد باشد.

شناخت زبان اثر و ارتباط آن با مسائل اجتماعي، گاه برخي ابهامات موجود در آن را روشن مي‌كند و چه‌بسا اثري كه براي خواننده‌اش قابل فهم نبوده، در گذر اين ابهام‌زدايي لذّت‌بخش مي‌شود.

كوئن مي‌گويد: «با مطالعه جامعه‌شناسي است كه مي‌توانيم نگاه تازه‌ای به محيط اجتماعي بيفكنيم و جايگاه خود را در جامعه مشخص كنيم.» شناخت جايگاه شیوه‌ای است كه به ما كمك می‌كند تا از دريچه بازی به نام «جامعه‌‌شناسی»، اثر ادبی و خالق آن را كه محصول اجتماع خويش است، بشناسيم و بشناسانيم. (اين كه می‌گوييم خالق هر اثر ادبي محصول اجتماع خويش است كاملاً پذيرفته است چراكه بزرگان ادبيات هر ملّتی منفرد نبوده‌اند و از دل جامعه‌ انسانی خويش به بالندگي رسيده‌اند، چنان كه حافظ، فردوسي، مولوي و ساير بزرگان هنر و ادبيات ما. آنها از آسمان به زمين نیامده‌اند، بلکه آنان نمونه‌های عالي افراد اجتماع و زمان خويشند و البته عامل و محرّك اجتماع نيز بوده‌اند. از اين‌رو آثار هر يك از آنان را می‌توان با رويكردی جامعه‌شناختی بررسی نمود و تأثيرپذيری آنان را از اجتماع و نيز اوضاع اجتماعی زمانه آن‌ها را تبیین کرد.)

 

 


برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت

نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر