ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که گهوارهمان را تکان میداد علی عبدالرضایی | زخم باز |
زندگینامه
آثار این نویسنده در ناکجا
عشق لرزه
خریدنویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: شهلا حائری
گلهای معرفت
خریدنویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: سروش حبیبی
ده فرزند هرگز نداشتهی خانم مینگ
خریدنویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: فهیمه موسوی
زمانی که یک اثر هنری بودم
خریدنویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: آسیه حیدری شاهی سرایی، فرامرز ویسی
سوموکاری که نمیتوانست تنومند شود
خریدنویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: پویان غفاری
موسیو ابراهیم و گلهای آسمانی
خریدنویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: حمید کریم خانی
نقد
جملات منتخب
بچهها خود به خود فيلسوفن: همهش مىپرسن. بزرگها خود به خود احمقن: جواب میدن...
اين عدم تعادل و ضعفه كه نيروى دوست داشتن رو به آدمها مىده...
و هنگامی كه من فریاد مىزنم و گریه مىكنم، خانه خالىست. هیچکس صداى مرا نمىشنود. و دنیا همين خانهی خالىست كه در آن وقتى صدا مىزنيم هیچکس پاسخ نمىدهد.
(خالی، خانه، دنیا، شنیدن، صدا، فریاد، همین، هنگامی، هیچکس، پاسخ، گریه)
انسانى كه فرضيههاى زيادى رو بر زده، هم حقایق زيادى کشف كرده و هم زیاد اشتباه كرده. يعنى مىشه گفت يك نابغه.
بعضى آدمها قدرت تعریف كردن داستانهايى رو دارن كه هر كسى مىتونه فکر كنه داستان خودشه: به اين آدمها مىگن نويسنده.
چون پدر زمينيت مرده بود، تو پدرت رو توى آسمون فرافكنى كردى. اين براى تو ریشه نظريهی وجود خداست...
نازىها به طرف آنا دويدن. اين آدمها حاضرن هزاران انسان رو بكشن ولى وقتى از زخم بىخطر يه زن خون بياد، فورى مىدون به دادش برسن.
چند روز ديگه من و زن و بچههام، چمدونها و اسباب و اثاثيهمون رو مىبنديم و توى جادهها آواره و سرگردون مىشيم. خونه به دوش مىشيم. فكر كنم یهودی بودن يعنى همين...
(آواره، اثاثیه، اسباب، بچه، جاده، خانه، خونه، دوش، روز، زن، سرگردان، سرگردون، همين، چمدان، چمدون، یهودی)
هيچكسى براى زندگيش خوابهاى خوب نديده بود. هيچكسى روى گهوارهش خم نشده بود تا براش پیروزی و درخشش و عشقهاى زیبا آرزو كنه. ديوانهها هميشه بچههايى هستن كه هيچكسى براشون خواب خوب نديده.
(آرزو، بچه، خم، خواب، خوب، درخشش، دیوانه، زندگی، زیبا، عشق، هميشه، هیچ، هیچکس، پیروز، پیروزی، گهواره)
آيا وقتی همه شهر داره آتیش مىگيره بايد يه قنارى رو نجات داد؟
آسمون فقط يك سقف خالی روى دردهاى انسانهاست...
اون حيوونى كه در منه مىخواد ایمان بياره نه روحم. اين جسمه كه ديگه نمىخواد ملافههاش رو از هراس خیس كنه. اين همون تمایل اون حیوون محاصره شدهست...
(ایمان، تمایل، جسم، حیوان، حیوون، خیس، روح، محاصره، ملافه، نخواستن، هراس)
خدا يك فرياده، شورش يه لاشهست!
يعنى شما نمىخواين ایمان بيارين چون اگه ایمان بيارين حالتون بهتر مىشه؟!
من به خدا ایمان ندارم چون تمام وجودم مایل به ایمان آوردنه! من به خدا ایمان ندارم چون زيادى دلم مىخواد ایمان بيارم! من به خدا ایمان ندارم چون ایمان آوردن به خدا كار آسونيه و اگه ایمان بيارم زيادى خوشبخت مىشم.
خدانشناس كسییه كه خيالات باطل نداره، چون همه خيالاتش رو پس داده و جاش شهامت گرفته.
اگه خدا در برابر من بود، به همين جرم متهمش مىكردم: به جرم دادن قولهاى باطل...
به نظر مىآد كه خدا به ما عقل داده فقط براى اينكه حد و اندازهش رو بشناسيم. تشنگىِ بدون آب.
زندگى زیبا بود، اگر خیانت نبود... زندگی زیبا بود اگه هیچوقت فکر نمىكردم بايد عادلانه و طولانى و سعادتمندانه باشه...
(خیانت، زندگى، زیبا، سعادت، سعادتمندانه، طولانی، عادلانه، فکر، هیچوقت)
اگه خدا از دنيايى كه ساخته راضيه، خداى مضحكيه، خداى بىرحم، خداى متقلب، خداى جنايتكار، خالق درد و شر انسانها. همون بهتر که وجود نداشته باشه.
(انسان، بهتر، بیرحم، جنایت، جنایتکار، خالق، خدا، درد، دنیا، راضی، ساختن، شر، متقلب، مضحک، وجود)
دیگران، دوستهات، شاگردات، خواهرات، و تمام این آدمهای بیگناه کشته میشن... دهتا دهتا، هزارتا هزارتا... زیر دوشهایی که ازشون به جای آب، گاز مرگآور بیرون میاد و برادرها جسد برادرشون رو جمع مىكنن و مىريزن توى خاكريز. حتى نازىها از چربىهاشون صابون درست مىكنن، مىدونين؟ عجيبه، مگه نه؟ آدم چهجورى مىتونه ماتحتش رو با اون چيزى كه ازش متنفره بشوره؟
(آب، آدم، برادر، بیرون، بیگناه، جسد، خاکریز، خواهر، دوست، ديگران، شاگرد، صابون، ماتحت، متنفر، مرگ، مرگآور، نازی، کشته، گاز، گناه)
بخشى از انسان الهيه، همين بخش به انسان اجازه داده تا خدا رو انکار كنه.
انسان چيه: ديوانهاى در زندانش كه بين خودآگاه و ناخودآگاهش شطرنج بازی مىكنه!
احمقها همهچيز رو معجزه مىبينن، ولى شما نمىتونين سر يه دانشمند رو کلاه بذارين. واقعاً حيفه كه خدا هرگز معجزهاى در دانشگاه سوربون يا يك لابراتوآر انجام نداده.
آزاد در برابر خیر و آزاد در برابر شر، در غير اين صورت آزادى هیچ نيست.
تو خدايى رو كه عشق مىورزه نمىخواى. تو خداى قهر و خشم و غضب رو ترجیح مىدى. شما انسانها، همهتون پدر سختگیر رو به پدر مهربون ترجیح مىدين...
(انسان، ترجیح، خدا، خشم، سختگیر، عشق، غضب، قهر، مهربان، مهربون، پدر)
تو خدایی رو مىخواى كه در برابرش سجده كنى، نه خدایی كه در برابر تو زانو مىزنه...
اى کاش حماقت زشت بود...
موتسارت. كارى كرد كه به انسان ایمان آوردم...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر