......
یک حبابم
نازک و شفاف
آنطرفتر کسی عرق میچکاند و سیاهی بیرون میکند از لباس
در من بنگر، در رنگینکمان طاق زیبایم
در کوتاهیِ زندگیام واقعیتی است
تعجیل کن
قطرهای کافیست تا آسمانم از حقیقت تهی شود
.......
ستارههای نت پشت سیمهای حامل برق
گِرد سفید ماه
سکوت کشیده شهاب
پرندگانِ ساز روی سیم
و موسیقی لرزان ۲۴۰ در پریز
میخی بیاب، آن را در سوراخ فرو کن
خواهی رقصید
.......
بر جلد سیگار سفید و آبیام، نقش پرندهای است
بر آن نوشته سبک
تمامش را کشیدم و نپریدم
سبک نشدم و پنجره هنوز باز است
در افق نوری زد
از پنجره بیرون پریدم
ابتدا بر سنگهای کف حیاط سقوط کردم
سپس به آسمان رفتم
سبک
........
تو تمام تکثر شهری وارونه و آویزان از شاخهها
تو گرمای نبض زیر پرهای پرندهای وقتی به سرعت از بالای سرم لغزید
تو عطر برگ خیسی
رنگ قهوهای و سبز سیری
تو آن چیزی هستی که من ندارم
و هر آنچه دارم
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر