نویسندهای که فقط به فارسی مینویسد
نقدی بر رمان فیس بوک، نوشته سبحان گنجی
مرز میان اروتیسم با هنر و ادبیات آنقدر باریک است که گاه به سختی میتوان آن را دید و گاه هم به اشتباه یک اثر ادبی، پورنوگرافیک یا به عکس اثری فاقد ارزش ادبی، ادبیات خوانده میشود.
درست است که همه آثاری که در آنها بر عناصر جسمانی انسان به همراه عشق زمینی تاکید شده، جزو آثار اروتیک محسوب میشوند؛ اما در یک اثر ادبی که واجد ویژگیهای اروتیکی هم باشد، باید بتوان در کنار توصیف رابطه شهوانی، نشانههای بسیاری از ادبیات را یافت.
در یک اثر ادبی اروتیک، نوع توصیفها در میزان ارزش اثر بسیار اهمیت دارد. همچنان که هدف نویسنده از بیان آن نیز باید در نظر گرفته شود. اگر متنی تنها برای گفتن از تن و روابط جسمانی نوشته شود، هرچقدر هم هنرمندانه نوشته شده باشد، نمیتوان آن را لزوما در دسته ادبیات جای داد، چرا که در یک اثر ادبی، به جز توجه به ویژگیهای زیباییشناختی از سوی نویسنده، اغلب، هدف نویسنده، نقد اخلاقی و اجتماعی مردم روزگار اوست.
این ادبیات به همان اندازه که در به کار بردن واژهها و توصیف صحنهها، بیپرواست، به همان اندازه هم در نقد اجتماع که شامل سیاست و مذهب و سنت و فرهنگ است باید گستاخ باشد.
به عنوان مثال در ادبیات فارسی بزرگانی چون مولوی و عبید زاکانی از کسانی هستند که به این نوع ادبی توجه داشتهاند و دلیل ماندگاری آثار اینچنینی آنان، نه جنبه اروتیکی اثر بلکه موضع منتقدانه آن است. چرا که در غیر اینصورت، انسان در این آثار در حد یک موجود پورنوگرافیک تقلیل داده شده و از اهمیت آن کاسته میشد.
موقع خواندن رمان «فیس بوک» نوشته «سبحان گنجی» که انتشارات « ناکجا» آن را منتشر کرده، درصفحات اول کتاب، خواننده به شک میافتد که بین یک اثر پورنوگرافیک و ادبی، با کدام یک روبروست.
همان اول که کتاب را باز میکنید، بعد از اسم نویسنده و ناشر به این جمله برمیخورید: « از تمامی بزرگانی که حقیر را عفو خواهند کرد، پوزش میطلبم؛ بزرگانی هم که حقیر را عفو نخواهند کرد به تخمم.»
پاراگراف اول داستان هم اینطور شروع میشود: « آ فاحشهست. خودمونیتر میگم؛ جندهست. اون تا حالا بابت هیچ کدام از دفعههایی که جاهای مختلف بدنش رو در اختیار کسی قرار داده، پول نگرفته. حتی وقتی برای درآوردن حرص یکی از دوست پسراش با یه آقای پولدار خوابید، ازش پول نگرفت. البته دوست پسرش هیچ وقت نفهمید که اون این کار رو کرده. ولی آ توی ذهنش حرص اونو درآورد.»
تقریبا سی درصد اول کتاب همینطور پیش میرود. نویسنده با بیپروایی به توصیف صحنههای جنسی و اعضای بدن شخصیتهای داستانش میپردازد.
اما از جایی انگار، نویسنده تصمیم میگیرد به خواننده نشان دهد که قصدش فراهم کردن فرصتی برای لذتجوئی جسمی او نبوده است. از اینجا به بعد حضور نویسنده هم در قصه بیشتر حس میشود.
و از به کار بردن طنز هم غفلت نمیکند: «گمشدگان، تنظیم خانه و خانواده، آشنایی، بیعقربه، نظر بسته، ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت، الگوریتم، زمان زنان زبان، آ فاحشهست شما چطور؟ و بالاخره فیس بوک. این مسیری بود که برای نامگذاری کتاب طی شد.»
طنز به کار رفته در این اثر هم مثل اروتیسمش فقط برای سرگرم کردن خواننده نیست، بلکه جنبه انتقادی دارد.
نمونه اروتیسم انتقادی او به سنت و اجتماع با چاشنی طنز را میشود در نمونههایی اینچنین دید:
« عمه اش مقداری از طلاهایش را فروخت. طلاها از کجا به دست آمده؟ از کس دادن. چطور؟ خوب مگر نه اینکه طلا به زن دادن بهاییست که مرد در قبال کسی که قبلا کرده یا کسی که بعدا میکند، میپردازد؟
کدام مردیست که برای زنی که قرار نبوده و نیست توسط او کرده شود، طلا بخرد؟»
یا وقتی که میگوید: «اصلا من چرا دارم به زبانی رمان مینویسم که آنهایی که بلدش هستند زیاد اهل مطالعه کردن نیستند؟ ( چون فقط این زبان را بلدم؟)»
از سویی نویسنده با شکستن سیر اصلی داستان و آوردن تکداستانکها و اخبار روزنامهها و بخشهایی از چند کتاب، نه تنها حضور خود را به خواننده یادآوری میکند و دست به نوآوری زده، بلکه با دنبال کردن داستان میبینیم که همه آنها به هم پیوند داده میشود و شخصیتهای آنها را در داستانهای بعدی هم میتوان یافت. شخصیتهای زیادی که گاه، تعدادشان خواننده را هم گیج میکند و نگران میشود که نکند نویسنده از عهده به سرانجام رساندن همه آنها برنیاید. شخصیتهایی که اسم همه شان هم با یک حرف تنها مشخص میشود.
یکی از جذابیتهای داستان شاید مکالمه نوح و خداوند باشد که با عنوان « خلاصه متن گفت و گوی ن و خ، ترجمه شده به فارسی» آورده شده است.
و البته نویسنده از این هم غافل نشده که کتاب را به سعیدی سیرجانی تقدیم کند و بنویسد: «دوست دارم کتابم را به یکی از کاردرست ترین کسانی که موفق به خواندن چندین صفحه از او شدهام، تقدیم کنم: شادروان سعیدی سیرجانی»
همه اینها نشان میدهد که رمان «فیس بوک» نوشته «سبحان گنجی» اثری ادبی است که شیوه روایتش از ذهن منسجم نویسنده حکایت میکند و نثر روان و ساده اش نشان میدهد که او هم زبان فارسی را خوب میشناسد و هم از سلیقه مخاطب آگاه است.
ن و خ
البته مي توان ن و خ را به عنوان نويسنده و خواننده هم بررسي كرد. كلا "بوك" نصف اسم كتاب است. خيلي جاهاش را مي شود از اين منظر بررسي كرد
ارسال شده توسط 3obhan در پ., 2013-02-21 17:30.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر