شبنم آذر در سال 1356 در شهر شاهیِ استان مازندران به دنیا میآید.
نخستین شعرهایش را در کودکی میسراید و در نوجوانی به نوشتن غزل میپردازد. سپس به نوشتن شعر نیمایی و سپید روی میآورد و در 17 سالگی برای نخستین بار ده شعر از او در کتاب «شاعران امروز» که به کوشش نشر رود گردآوری شده بود، منتشر میشود. اشعار او از سال 1376 به مجلههای ادبی راه مییابند.
اوهمچنین بهعنوان یک روزنامهنگار، فعالیت خود را از سال 1379 با نوشتن در صفحات ادبی و فرهنگی «ماهنامه گزارش» آغازمیکند و درمرکز تحقیقات و مطالعات رسانهای در رشتهی روزنامهنگاری مشغول به تحصیل میشود.
در سه سال پایانی حیات منوچهر آتشی، به کارگاه شعر او میپیونند و نخستین مجموعهی اشعارش را به نام «به تمام زبانهای دنیا خواب میبینم» را در سال 1384 منتشر میکند. این مجموعهی اشعار، برندهی جایزهی ادبی بانوی فرهنگ و کاندید جایزهی کتاب سال شعر میشود. کتاب سال دفتر شعر جوان نیز آن را شایستهی تقدیر میداند.
گرایش به هنرهای تجسمی و تصویری همزمان با فعالیتهای ادبی، موجب مشارکت وی در اجرای چند پروژهی هنری میشود؛ سال 1380-1381 در پروژهی «نجات بایگانی عکاسیهای ویران شده در زلزلهی بم» همکاری میکند و نگاتیوهای نجات یافته از زیر آوارهای شهر بم، در نمایشگاهی در نروژ به اجرا در میآید. هم چنین، پرفورمنس «جراحی سکوت» با مضمون اعتراض به سانسور را درخانه هنرمندان ایران در سال 1384 به طور مشترک اجرا میکند.
او در سال 1385 فیلم مستند «خوابی که خواب نبود» را میسازد، که محصول سفر زمینیاش از تهران به پاکستان و هند تا دامنههای هیمالیا است. مشارکت در ساخت فیلم «بیهوده نیست» و«درخت برگلو ایستاده است» به عنوان مشاور کارگردان در سال 1386 از دیگر فعالیتهای او دراین عرصه است.
او همزمان در انجمنهای ادبی و مراسمهای فرهنگی مختلفی از جمله مراسمهای زیرزمینی گرامیداشت "هشت مارس" شعرخوانی میکرد.
شبنم آذر دبیر صفحهی ادبی روزنامهی آیندهنو و نویسندهی ستون ادبی روزنامهی کارگزاران بود و در سال 1386 جایزهی ادبی مانیفست را نیز داوری میکرد. اشعار او در سایتها و نشریات ادبی مختلفی از جمله بخارا، گوهران، نافه، نگاه نو، رودکی، خزه و... منتشرشده است.
«هیچ بارانی اینهمه را نخواهد شست» دومین مجموعهی اشعار این شاعر است که در سال 1387 منتشر میشود. منتقدان بسیاری در بارهی این مجموعه نوشتهاند و این مجموعه نیز به عنوان پنج کاندید نهایی جایزهی شعر زنان ایران، خورشید معرفی میشود.
همچنین در کتاب «آنتولوژی صدای اعتراض قلم» به کوشش مهناز بدیهیان که در سال 2011 در امریکا منتشر شد و کتاب در حال انتشار «قصیده در مه» نوشتهی محمود معتقدی در بررسی شاعران دو نسل و مجموعههای در دست انتشار دیگری از جمله «پری خوانی صد شاعر» و... آثاری از او منتشر و یا به بررسی اشعارش پرداخته شده است.
اشعار او به زبان های مختلفی از جمله انگلیسی، فرانسه، آلمانی و کردی ترجمه شده است.
او بیش از دو سال است که از ایران خارج شده و مدت کوتاهیست که ساکن کشور آلمان است. آخرین شعرخوانی او در پایان سال 2011 در مرکز نشر و فروش کتاب« فروغ» در شهر کلن در آلمان برگزارشد و نشریهی آلمانی زبان واز نیز گفتوگویی به نام «زندگی در جهنم» در بارهی زندگی این شاعرو روزنامهنگار منتشر کرده است.
آخرین مجموعه اشعار شبنم آذر به نام «خونماهی» از سوی نشر ناکجا منتشر میشود.
او همچنین پروژهای تحقیقی در دست دارد که نخستین بخش آن تالیف «فرهنگ واژگان خشونت»، به منظور بازنمایی کمیت و کیفیت واژگان فارسی با مضمون "خشونت" است.
سلام از دوستان شکوفه هستم.
سلام از دوستان شکوفه هستم. شعرهاش شما را قبلا خوانده بودم. بخصوص آن دو شعر زیبایی که برای پدرتان گفته بودید. با شکوفه هم درباره شعرتان صحبت کرده بودم . دستتان را می فشارم.
ارسال شده توسط ناشناس داریوش (تایید نشده) در چ., 2012-11-14 15:34.
مکاتبه با ناکجا
editor@naakojaa.com
ارسال شده توسط golnaz در ی., 2012-10-14 11:56.
سلام من علاقه مندم ایمیل شما
سلام
من علاقه مندم ایمیل شما را ازتون خواهش کنم.
برای ارسال کتابم که در ایران چاپ شده..
اگر امکانش هست برای من ارسال فرمایید
خیلی خوشحال خواهم شد.
سپاس
ارسال شده توسط ناشناس (تایید نشده) در چ., 2012-10-10 12:42.
پاسخ
سپاس گزارم از شما و ساده بگویم که الزاما بسیاری کششی به سیاست ندارند ولی سیاست است که تا پشت پنجره و پشت میز کارشان می آید و تلاش شگرف و البته ناکامی می کند تا با دهان سیاهش، خانه و سرزمینشان را ببلعد. من یکی هستم از آن بسیاری ، و هستم- و مهم نیست که کجا- تا بتوانم رویایی بسازم : پنجره ای بارانی/ دری بی قفل/ و لنجی بی لنگر/ برای کسی که به حبس ابد محکوم است...
ارسال شده توسط شبنم آذر (تایید نشده) در ش., 2012-09-29 01:16.
سلام خانم اذر.اشعار شما
سلام خانم اذر.اشعار شما زيباست.بعنوان يك دانشجوي فوق ليسانسmba در ايران از خواندن اشعارتان لذت بردم.
اما اي كاش اي كاش اي كاش الان ايران ميبوديد.اي كاش وارد جدل هاي سياسي نميشديد واي كاش ناخواسته وارد بازي دشمنان قسم خورده ايران نميشديد.
دشمنان ايران زماني كه دستشان از ايران كوتاه شد با پشتيباني تمام عيار از يك خونخواروقاتل بالفطره صدهاهزار جوان پاك رو از ايران گرفتند.همين چند روز پيش بود كه يكي از دوستانمان بدليل بيماري كه در اثر بمباران شيميايي زمان جنگ به يادگار داشت جان به جان افرين تسليم كرد.من تمام اين ستمها رو از چشم دشمنان زورگوي ايران ميبينم.همه ي ناراحتي من از اينه كه چرا شاعران زبده اي مثل شما فريب دشمنان ايران رو خورده ووارد بازي شدند كه از مدتها قبل انها اون رو طراحي كرده بودند.
افسوس.............
ارسال شده توسط iranb61 (تایید نشده) در جمعه, 2012-09-07 03:10.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر