من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
مرتضی حقیقتنویسنده متولد: 1323 آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا سایههای روی دیوارخریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینید... راستی روزی چندبار به تو فکر میکنم؟ نمیدانم، انگار آنچه در مغزم مانده است، چشمهای درشت و قهوهای رنگ توست... تنها چشمهاتو میبینم، که وقتی از مدرسه برمیگشتی و تو آفتاب مینشستی، به رنگ عسل در میآمدند. تنها رنگ چشمهات یادم مانده و نجابتت. نه داد میزدی، نه بهانه میگرفتی... مثل شب آمدی ... پروانه روی سینهی آقای دکترخریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینید نویسنده، داستان دو دوست صمیمی را روایت میکند که تمام زوایای زندگیشان را برای هم برملا میکنند ناگفتههایی از گذشتههای خود را برای یکدیگر بازگو میکنند و هیچ نقطهی کور و ناپیدایی ندارند. تا جایی که آنچه بینشان میگذرد به کنشی اعترافی شبیهتر است تا یک رفاقت صمیمانه. ... غم آخر خریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینیدداستان در تهران و بروجرد قبل از انقلاب اتفاق میافتد. هنوز کوچهباغی وجود دارد و عاشقی که مجنون شود و شعرهای عاشقانهای برای معشوق بنويسد. راوی داستان که دکتر است با ديدن خانمی در مطبش به ياد عزيزی میافتد اما در همين ايام نامهای از پليس جنايی برلين به دست راوی می رسد: آقای دکتر راستی، بدين وسيله به اطلاع شما ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
مرتضی حقیقتنویسنده متولد: 1323 آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا سایههای روی دیوارخریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینید... راستی روزی چندبار به تو فکر میکنم؟ نمیدانم، انگار آنچه در مغزم مانده است، چشمهای درشت و قهوهای رنگ توست... تنها چشمهاتو میبینم، که وقتی از مدرسه برمیگشتی و تو آفتاب مینشستی، به رنگ عسل در میآمدند. تنها رنگ چشمهات یادم مانده و نجابتت. نه داد میزدی، نه بهانه میگرفتی... مثل شب آمدی ... پروانه روی سینهی آقای دکترخریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینید نویسنده، داستان دو دوست صمیمی را روایت میکند که تمام زوایای زندگیشان را برای هم برملا میکنند ناگفتههایی از گذشتههای خود را برای یکدیگر بازگو میکنند و هیچ نقطهی کور و ناپیدایی ندارند. تا جایی که آنچه بینشان میگذرد به کنشی اعترافی شبیهتر است تا یک رفاقت صمیمانه. ... غم آخر خریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینیدداستان در تهران و بروجرد قبل از انقلاب اتفاق میافتد. هنوز کوچهباغی وجود دارد و عاشقی که مجنون شود و شعرهای عاشقانهای برای معشوق بنويسد. راوی داستان که دکتر است با ديدن خانمی در مطبش به ياد عزيزی میافتد اما در همين ايام نامهای از پليس جنايی برلين به دست راوی می رسد: آقای دکتر راستی، بدين وسيله به اطلاع شما ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
سایههای روی دیوارخریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینید... راستی روزی چندبار به تو فکر میکنم؟ نمیدانم، انگار آنچه در مغزم مانده است، چشمهای درشت و قهوهای رنگ توست... تنها چشمهاتو میبینم، که وقتی از مدرسه برمیگشتی و تو آفتاب مینشستی، به رنگ عسل در میآمدند. تنها رنگ چشمهات یادم مانده و نجابتت. نه داد میزدی، نه بهانه میگرفتی... مثل شب آمدی ... پروانه روی سینهی آقای دکترخریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینید نویسنده، داستان دو دوست صمیمی را روایت میکند که تمام زوایای زندگیشان را برای هم برملا میکنند ناگفتههایی از گذشتههای خود را برای یکدیگر بازگو میکنند و هیچ نقطهی کور و ناپیدایی ندارند. تا جایی که آنچه بینشان میگذرد به کنشی اعترافی شبیهتر است تا یک رفاقت صمیمانه. ... غم آخر خریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینیدداستان در تهران و بروجرد قبل از انقلاب اتفاق میافتد. هنوز کوچهباغی وجود دارد و عاشقی که مجنون شود و شعرهای عاشقانهای برای معشوق بنويسد. راوی داستان که دکتر است با ديدن خانمی در مطبش به ياد عزيزی میافتد اما در همين ايام نامهای از پليس جنايی برلين به دست راوی می رسد: آقای دکتر راستی، بدين وسيله به اطلاع شما ...
سایههای روی دیوارخریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینید... راستی روزی چندبار به تو فکر میکنم؟ نمیدانم، انگار آنچه در مغزم مانده است، چشمهای درشت و قهوهای رنگ توست... تنها چشمهاتو میبینم، که وقتی از مدرسه برمیگشتی و تو آفتاب مینشستی، به رنگ عسل در میآمدند. تنها رنگ چشمهات یادم مانده و نجابتت. نه داد میزدی، نه بهانه میگرفتی... مثل شب آمدی ...
پروانه روی سینهی آقای دکترخریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینید نویسنده، داستان دو دوست صمیمی را روایت میکند که تمام زوایای زندگیشان را برای هم برملا میکنند ناگفتههایی از گذشتههای خود را برای یکدیگر بازگو میکنند و هیچ نقطهی کور و ناپیدایی ندارند. تا جایی که آنچه بینشان میگذرد به کنشی اعترافی شبیهتر است تا یک رفاقت صمیمانه. ...
غم آخر خریدنویسنده: مرتضی حقیقت این کتاب را ببینیدداستان در تهران و بروجرد قبل از انقلاب اتفاق میافتد. هنوز کوچهباغی وجود دارد و عاشقی که مجنون شود و شعرهای عاشقانهای برای معشوق بنويسد. راوی داستان که دکتر است با ديدن خانمی در مطبش به ياد عزيزی میافتد اما در همين ايام نامهای از پليس جنايی برلين به دست راوی می رسد: آقای دکتر راستی، بدين وسيله به اطلاع شما ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر