نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
اسماعیل شاهرودیشاعر متولد: 1304 دامغانزندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهمحمداسماعیل شاهرودی (زاده ۱۳۰۴ در دامغان – درگذشته ۴ آذر ۱۳۶۰ در تهران) شاعر معاصر ایرانی و از نخستین پیروان نیما یوشیج محسوب میشد، که از همان ابتدای کار خود به جریان شعر نو پیوست Tweet آثار این نویسنده در ناکجا ویران سراییدنخریدنویسنده: اسماعیل شاهرودی این کتاب را ببینیدآن موجهای خاطره، آن اشکهای شور | آن دستمال آبی، | آن بوسههای گرم، | آن یادبود یک شب مهتابی | آن عشوهها که سوخت به بیدادم | هرگز نمیرود از یادم گزیدهای از اشعار اسماعیل شاهرودی است. نیما یوشیج در مقدمهای که بر یکی از آثار شاهرودی نوشته بود بر لطافت اشعارش صحه میگذارد: هروقت زیاد دلتنگ هستید این ... مجموعه اشعار اسماعیل شاهرودیخریدنویسنده: اسماعیل شاهرودی این کتاب را ببینیدزمان با پنجههای زهرآگینش به زنجیرم کشانید. نگاهم مات رقص گرمناک آرزوها بود. ز ساغرهای امید ظفرمند به کام تشنگان زندگی میچکانیدند. من اما در شتاب خود بهجا، خاموش دچار مستی جام تلاش خویش بودم. چنان بودم که در هر رهگذر (هر جا گذشتم)، دل بیگانگان را سوخت رنج من، تلاش من، شتاب من. رسید آخر که رنج تن بپوشانم به شادیهای هستی. چند برگ ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
اسماعیل شاهرودیشاعر متولد: 1304 دامغانزندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهمحمداسماعیل شاهرودی (زاده ۱۳۰۴ در دامغان – درگذشته ۴ آذر ۱۳۶۰ در تهران) شاعر معاصر ایرانی و از نخستین پیروان نیما یوشیج محسوب میشد، که از همان ابتدای کار خود به جریان شعر نو پیوست Tweet آثار این نویسنده در ناکجا ویران سراییدنخریدنویسنده: اسماعیل شاهرودی این کتاب را ببینیدآن موجهای خاطره، آن اشکهای شور | آن دستمال آبی، | آن بوسههای گرم، | آن یادبود یک شب مهتابی | آن عشوهها که سوخت به بیدادم | هرگز نمیرود از یادم گزیدهای از اشعار اسماعیل شاهرودی است. نیما یوشیج در مقدمهای که بر یکی از آثار شاهرودی نوشته بود بر لطافت اشعارش صحه میگذارد: هروقت زیاد دلتنگ هستید این ... مجموعه اشعار اسماعیل شاهرودیخریدنویسنده: اسماعیل شاهرودی این کتاب را ببینیدزمان با پنجههای زهرآگینش به زنجیرم کشانید. نگاهم مات رقص گرمناک آرزوها بود. ز ساغرهای امید ظفرمند به کام تشنگان زندگی میچکانیدند. من اما در شتاب خود بهجا، خاموش دچار مستی جام تلاش خویش بودم. چنان بودم که در هر رهگذر (هر جا گذشتم)، دل بیگانگان را سوخت رنج من، تلاش من، شتاب من. رسید آخر که رنج تن بپوشانم به شادیهای هستی. چند برگ ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
ویران سراییدنخریدنویسنده: اسماعیل شاهرودی این کتاب را ببینیدآن موجهای خاطره، آن اشکهای شور | آن دستمال آبی، | آن بوسههای گرم، | آن یادبود یک شب مهتابی | آن عشوهها که سوخت به بیدادم | هرگز نمیرود از یادم گزیدهای از اشعار اسماعیل شاهرودی است. نیما یوشیج در مقدمهای که بر یکی از آثار شاهرودی نوشته بود بر لطافت اشعارش صحه میگذارد: هروقت زیاد دلتنگ هستید این ... مجموعه اشعار اسماعیل شاهرودیخریدنویسنده: اسماعیل شاهرودی این کتاب را ببینیدزمان با پنجههای زهرآگینش به زنجیرم کشانید. نگاهم مات رقص گرمناک آرزوها بود. ز ساغرهای امید ظفرمند به کام تشنگان زندگی میچکانیدند. من اما در شتاب خود بهجا، خاموش دچار مستی جام تلاش خویش بودم. چنان بودم که در هر رهگذر (هر جا گذشتم)، دل بیگانگان را سوخت رنج من، تلاش من، شتاب من. رسید آخر که رنج تن بپوشانم به شادیهای هستی. چند برگ ...
ویران سراییدنخریدنویسنده: اسماعیل شاهرودی این کتاب را ببینیدآن موجهای خاطره، آن اشکهای شور | آن دستمال آبی، | آن بوسههای گرم، | آن یادبود یک شب مهتابی | آن عشوهها که سوخت به بیدادم | هرگز نمیرود از یادم گزیدهای از اشعار اسماعیل شاهرودی است. نیما یوشیج در مقدمهای که بر یکی از آثار شاهرودی نوشته بود بر لطافت اشعارش صحه میگذارد: هروقت زیاد دلتنگ هستید این ...
مجموعه اشعار اسماعیل شاهرودیخریدنویسنده: اسماعیل شاهرودی این کتاب را ببینیدزمان با پنجههای زهرآگینش به زنجیرم کشانید. نگاهم مات رقص گرمناک آرزوها بود. ز ساغرهای امید ظفرمند به کام تشنگان زندگی میچکانیدند. من اما در شتاب خود بهجا، خاموش دچار مستی جام تلاش خویش بودم. چنان بودم که در هر رهگذر (هر جا گذشتم)، دل بیگانگان را سوخت رنج من، تلاش من، شتاب من. رسید آخر که رنج تن بپوشانم به شادیهای هستی. چند برگ ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر