شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
محمد تقوینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا نیلخریدنویسنده: محمد تقوی این کتاب را ببینیدحساس ميكنم پر شدهام، چيزي دارد درونم سرريز ميكند. ميان اين همه رنگ نشستهام. صداي ماشينها از خيابان ميآيد. چراغ قرمز است، از بين نرده ها ميبينم. كنار فواره پسركي با كلاه نارنجي و شلوار آبي ميخندد. كلاغهاي سياه در آسمان آبي پرواز ميكنند. زني تنها با روسري صورتي از كنارم ميگذرد. خاطرات ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
محمد تقوینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا نیلخریدنویسنده: محمد تقوی این کتاب را ببینیدحساس ميكنم پر شدهام، چيزي دارد درونم سرريز ميكند. ميان اين همه رنگ نشستهام. صداي ماشينها از خيابان ميآيد. چراغ قرمز است، از بين نرده ها ميبينم. كنار فواره پسركي با كلاه نارنجي و شلوار آبي ميخندد. كلاغهاي سياه در آسمان آبي پرواز ميكنند. زني تنها با روسري صورتي از كنارم ميگذرد. خاطرات ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
نیلخریدنویسنده: محمد تقوی این کتاب را ببینیدحساس ميكنم پر شدهام، چيزي دارد درونم سرريز ميكند. ميان اين همه رنگ نشستهام. صداي ماشينها از خيابان ميآيد. چراغ قرمز است، از بين نرده ها ميبينم. كنار فواره پسركي با كلاه نارنجي و شلوار آبي ميخندد. كلاغهاي سياه در آسمان آبي پرواز ميكنند. زني تنها با روسري صورتي از كنارم ميگذرد. خاطرات ...
نیلخریدنویسنده: محمد تقوی این کتاب را ببینیدحساس ميكنم پر شدهام، چيزي دارد درونم سرريز ميكند. ميان اين همه رنگ نشستهام. صداي ماشينها از خيابان ميآيد. چراغ قرمز است، از بين نرده ها ميبينم. كنار فواره پسركي با كلاه نارنجي و شلوار آبي ميخندد. كلاغهاي سياه در آسمان آبي پرواز ميكنند. زني تنها با روسري صورتي از كنارم ميگذرد. خاطرات ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر