مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
کامران اصغرینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا ملوديهاي سرگردانخریدنویسنده: کامران اصغری این کتاب را ببینیددر «ملوديهاي سرگردان» مردي با نواختن ساز قديمياش به امرار معاش ميپردازد. يك روز مردي با نام «كريس» با شنيدن صداي ساز، نزد او رفته و ميگويد كه مي تواند زندگي مرد را متحول كند. به همين دليل كارت ويزيت خود را به او ميدهد و ميرود. پس از چند روز مرد با كريس تماس ميگيرد و طبق گفتة كريس شرايط ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
کامران اصغرینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا ملوديهاي سرگردانخریدنویسنده: کامران اصغری این کتاب را ببینیددر «ملوديهاي سرگردان» مردي با نواختن ساز قديمياش به امرار معاش ميپردازد. يك روز مردي با نام «كريس» با شنيدن صداي ساز، نزد او رفته و ميگويد كه مي تواند زندگي مرد را متحول كند. به همين دليل كارت ويزيت خود را به او ميدهد و ميرود. پس از چند روز مرد با كريس تماس ميگيرد و طبق گفتة كريس شرايط ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
ملوديهاي سرگردانخریدنویسنده: کامران اصغری این کتاب را ببینیددر «ملوديهاي سرگردان» مردي با نواختن ساز قديمياش به امرار معاش ميپردازد. يك روز مردي با نام «كريس» با شنيدن صداي ساز، نزد او رفته و ميگويد كه مي تواند زندگي مرد را متحول كند. به همين دليل كارت ويزيت خود را به او ميدهد و ميرود. پس از چند روز مرد با كريس تماس ميگيرد و طبق گفتة كريس شرايط ...
ملوديهاي سرگردانخریدنویسنده: کامران اصغری این کتاب را ببینیددر «ملوديهاي سرگردان» مردي با نواختن ساز قديمياش به امرار معاش ميپردازد. يك روز مردي با نام «كريس» با شنيدن صداي ساز، نزد او رفته و ميگويد كه مي تواند زندگي مرد را متحول كند. به همين دليل كارت ويزيت خود را به او ميدهد و ميرود. پس از چند روز مرد با كريس تماس ميگيرد و طبق گفتة كريس شرايط ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر