نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
کامران اصغرینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا ملوديهاي سرگردانخریدنویسنده: کامران اصغری این کتاب را ببینیددر «ملوديهاي سرگردان» مردي با نواختن ساز قديمياش به امرار معاش ميپردازد. يك روز مردي با نام «كريس» با شنيدن صداي ساز، نزد او رفته و ميگويد كه مي تواند زندگي مرد را متحول كند. به همين دليل كارت ويزيت خود را به او ميدهد و ميرود. پس از چند روز مرد با كريس تماس ميگيرد و طبق گفتة كريس شرايط ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
کامران اصغرینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا ملوديهاي سرگردانخریدنویسنده: کامران اصغری این کتاب را ببینیددر «ملوديهاي سرگردان» مردي با نواختن ساز قديمياش به امرار معاش ميپردازد. يك روز مردي با نام «كريس» با شنيدن صداي ساز، نزد او رفته و ميگويد كه مي تواند زندگي مرد را متحول كند. به همين دليل كارت ويزيت خود را به او ميدهد و ميرود. پس از چند روز مرد با كريس تماس ميگيرد و طبق گفتة كريس شرايط ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
ملوديهاي سرگردانخریدنویسنده: کامران اصغری این کتاب را ببینیددر «ملوديهاي سرگردان» مردي با نواختن ساز قديمياش به امرار معاش ميپردازد. يك روز مردي با نام «كريس» با شنيدن صداي ساز، نزد او رفته و ميگويد كه مي تواند زندگي مرد را متحول كند. به همين دليل كارت ويزيت خود را به او ميدهد و ميرود. پس از چند روز مرد با كريس تماس ميگيرد و طبق گفتة كريس شرايط ...
ملوديهاي سرگردانخریدنویسنده: کامران اصغری این کتاب را ببینیددر «ملوديهاي سرگردان» مردي با نواختن ساز قديمياش به امرار معاش ميپردازد. يك روز مردي با نام «كريس» با شنيدن صداي ساز، نزد او رفته و ميگويد كه مي تواند زندگي مرد را متحول كند. به همين دليل كارت ويزيت خود را به او ميدهد و ميرود. پس از چند روز مرد با كريس تماس ميگيرد و طبق گفتة كريس شرايط ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر