من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
داود زینلومترجم متولد: 1349 ایران نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا آیین معصومیتخریدنویسنده: رونالد ریبمنمترجم: داود زینلواین کتاب را ببینید... ما در یک سیاهچال هستیم. شما از رؤیا سخن میگویید آنها میآیند تا به شما خلأ ذهنی نشان دهند. شما از خواب و خیال سخن میگویید، آنها به شما فضای تهی نشان خواهند داد. صبح بیرون رفتم و آسمان پر بود. غروب بازگشتم و آسمان افسرده بود. دوشنبه یک گاو دیدم. سهشنبه یک لاشه دیدم که مگسها بر روی آن نشسته بودند. وقتی ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
داود زینلومترجم متولد: 1349 ایران نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا آیین معصومیتخریدنویسنده: رونالد ریبمنمترجم: داود زینلواین کتاب را ببینید... ما در یک سیاهچال هستیم. شما از رؤیا سخن میگویید آنها میآیند تا به شما خلأ ذهنی نشان دهند. شما از خواب و خیال سخن میگویید، آنها به شما فضای تهی نشان خواهند داد. صبح بیرون رفتم و آسمان پر بود. غروب بازگشتم و آسمان افسرده بود. دوشنبه یک گاو دیدم. سهشنبه یک لاشه دیدم که مگسها بر روی آن نشسته بودند. وقتی ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
آیین معصومیتخریدنویسنده: رونالد ریبمنمترجم: داود زینلواین کتاب را ببینید... ما در یک سیاهچال هستیم. شما از رؤیا سخن میگویید آنها میآیند تا به شما خلأ ذهنی نشان دهند. شما از خواب و خیال سخن میگویید، آنها به شما فضای تهی نشان خواهند داد. صبح بیرون رفتم و آسمان پر بود. غروب بازگشتم و آسمان افسرده بود. دوشنبه یک گاو دیدم. سهشنبه یک لاشه دیدم که مگسها بر روی آن نشسته بودند. وقتی ...
آیین معصومیتخریدنویسنده: رونالد ریبمنمترجم: داود زینلواین کتاب را ببینید... ما در یک سیاهچال هستیم. شما از رؤیا سخن میگویید آنها میآیند تا به شما خلأ ذهنی نشان دهند. شما از خواب و خیال سخن میگویید، آنها به شما فضای تهی نشان خواهند داد. صبح بیرون رفتم و آسمان پر بود. غروب بازگشتم و آسمان افسرده بود. دوشنبه یک گاو دیدم. سهشنبه یک لاشه دیدم که مگسها بر روی آن نشسته بودند. وقتی ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر