«مرگ قسطی» داستان فقر و فلاکتی است که سلین در بچگیاش با آن دست و پنجه نرم کرده. این رمان آنقدر تلخ است، اینطور به نظر میرسد که در هر صفحه، یک سلین عصبانی دارد قصه آن روزهای تاریک را میگوید. سلین در این کتاب درباره کودکی خود نوشت و باز لحن عامیانه و متفاوت ادبیات فرانسه را دچار شوک کرد. سلین میگفت: «من همانطوری مینویسم که حس میکنم... از من خرده میگیرند که بد دهنم و زبان بیادبانه دارم... از بیرحمی و خشونت دائمی کتابهایم انتقاد میکنند... چه کنم؟ این دنیا ذاتش را عوض کند من هم سبکم را عوض میکنم». او فقط دنیا را همانطوری نشان میداد که میدید...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر