وقتی فاصلهی کمی بین ما بود، لبهایم طوری رفتار میکردند که انگار با کلمه نبود که به او سلام میدادم یا گفتگو میکردم، بلکه با همهی حس وجودم مخاطب او میشدم. و صدایش را نه با گوشها و شنوائیم میشنیدم که انگار با پوست تنم میشنیدم و معنا میکردم ابوتراب خسروی | |
علوم انسانی
ادیان | تاریخ | جامعه شناسی | روانشناسی | علوم سیاسی | فلسفه