ارُهان ولی: سری احساس میكنم توی سرم، | معدهای توی معدهام، | پايی احساس میكنم تو پاهام، | نمیدونی توی چه ازدحامیام. مهدی فرج پور | دریای بسته |
تصویر، لحظههایی که مجموع میشوند، آغاز و امتدادِ گفتگویی بیواسطه با چشمها... تصویر، حکِ نقشی بر ذهن که مستقل از کلام، حیاتِ پویای خود را میجوید و میرود تا ماورایِ احساس، و حتی شاید تا دگرگونیِ هولناکِ مفاهیم...
پرسه |