مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
هوشا ناصرینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا پتک آهنینخریدنویسنده: هوشا ناصری این کتاب را ببینیدبیا کوچولو. بیا اینجا بگیر بشین تا بهت بگم که بوسک چرا بوسک شد، و من، چرا من شدم. ببینم، خرمای بم نیاوردی بخوریم؟ [نه.] خب عیبی نداره. بله کوچولو. یه روز داشتم زیر سایه استراحت میکردم، دیدم یه ابَرچپشت که شاخاش اندازه شاخ گوزن بود اومد و به من گفت: «من اگه قول بدم که از شاخهام جز مقاصد صلحآمیز استفاده نکنم، تو میری شاخای ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
هوشا ناصرینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا پتک آهنینخریدنویسنده: هوشا ناصری این کتاب را ببینیدبیا کوچولو. بیا اینجا بگیر بشین تا بهت بگم که بوسک چرا بوسک شد، و من، چرا من شدم. ببینم، خرمای بم نیاوردی بخوریم؟ [نه.] خب عیبی نداره. بله کوچولو. یه روز داشتم زیر سایه استراحت میکردم، دیدم یه ابَرچپشت که شاخاش اندازه شاخ گوزن بود اومد و به من گفت: «من اگه قول بدم که از شاخهام جز مقاصد صلحآمیز استفاده نکنم، تو میری شاخای ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
پتک آهنینخریدنویسنده: هوشا ناصری این کتاب را ببینیدبیا کوچولو. بیا اینجا بگیر بشین تا بهت بگم که بوسک چرا بوسک شد، و من، چرا من شدم. ببینم، خرمای بم نیاوردی بخوریم؟ [نه.] خب عیبی نداره. بله کوچولو. یه روز داشتم زیر سایه استراحت میکردم، دیدم یه ابَرچپشت که شاخاش اندازه شاخ گوزن بود اومد و به من گفت: «من اگه قول بدم که از شاخهام جز مقاصد صلحآمیز استفاده نکنم، تو میری شاخای ...
پتک آهنینخریدنویسنده: هوشا ناصری این کتاب را ببینیدبیا کوچولو. بیا اینجا بگیر بشین تا بهت بگم که بوسک چرا بوسک شد، و من، چرا من شدم. ببینم، خرمای بم نیاوردی بخوریم؟ [نه.] خب عیبی نداره. بله کوچولو. یه روز داشتم زیر سایه استراحت میکردم، دیدم یه ابَرچپشت که شاخاش اندازه شاخ گوزن بود اومد و به من گفت: «من اگه قول بدم که از شاخهام جز مقاصد صلحآمیز استفاده نکنم، تو میری شاخای ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر