شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
سحر پریازانینویسنده متولد: 1357 ایرانآثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا رتیلخریدنویسنده: سحر پریازانی این کتاب را ببینید... جلویم با چشمهای گریان نشسته بود و سعی میکرد بگوید چه بلایی به سرش آمده بود. نمیتوانستم به نگاه پرسانش که گدایی ذرهای توجه مرا میکرد پاسخی بدهم. شروع شده بود. رتیلم مثل کالیگولایی در درونم جولان میداد و گاه به دیوارههای درونم میپرید و چیزی که نمیتوانم تشریحش کنم از ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
سحر پریازانینویسنده متولد: 1357 ایرانآثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا رتیلخریدنویسنده: سحر پریازانی این کتاب را ببینید... جلویم با چشمهای گریان نشسته بود و سعی میکرد بگوید چه بلایی به سرش آمده بود. نمیتوانستم به نگاه پرسانش که گدایی ذرهای توجه مرا میکرد پاسخی بدهم. شروع شده بود. رتیلم مثل کالیگولایی در درونم جولان میداد و گاه به دیوارههای درونم میپرید و چیزی که نمیتوانم تشریحش کنم از ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
رتیلخریدنویسنده: سحر پریازانی این کتاب را ببینید... جلویم با چشمهای گریان نشسته بود و سعی میکرد بگوید چه بلایی به سرش آمده بود. نمیتوانستم به نگاه پرسانش که گدایی ذرهای توجه مرا میکرد پاسخی بدهم. شروع شده بود. رتیلم مثل کالیگولایی در درونم جولان میداد و گاه به دیوارههای درونم میپرید و چیزی که نمیتوانم تشریحش کنم از ...
رتیلخریدنویسنده: سحر پریازانی این کتاب را ببینید... جلویم با چشمهای گریان نشسته بود و سعی میکرد بگوید چه بلایی به سرش آمده بود. نمیتوانستم به نگاه پرسانش که گدایی ذرهای توجه مرا میکرد پاسخی بدهم. شروع شده بود. رتیلم مثل کالیگولایی در درونم جولان میداد و گاه به دیوارههای درونم میپرید و چیزی که نمیتوانم تشریحش کنم از ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر