نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
فیروزه فرقانپرستنویسنده زندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهنویسنده-ایران Tweet آثار این نویسنده در ناکجا ديدار در پاريسخریدنویسنده: فیروزه فرقانپرست این کتاب را ببینیددر بخشی از رمان میخوانیم: «با خنده گفت: آرش هستم، گفتم شاید خسته شده باشی هی منو آقای محترم صدا میکنی. بعدم چرا فکر میکنی این مسخرهبازیه؟ شاید شما زندگی من باشید. آنقدر از شنیدن این جمله هول شدم که بلافاصله تلفن را قطع کردم، صورتم گر گرفته بود، قلبم چنان تند میزد که خودم صدایش را میشنیدم، دعا میکردم ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
فیروزه فرقانپرستنویسنده زندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهنویسنده-ایران Tweet آثار این نویسنده در ناکجا ديدار در پاريسخریدنویسنده: فیروزه فرقانپرست این کتاب را ببینیددر بخشی از رمان میخوانیم: «با خنده گفت: آرش هستم، گفتم شاید خسته شده باشی هی منو آقای محترم صدا میکنی. بعدم چرا فکر میکنی این مسخرهبازیه؟ شاید شما زندگی من باشید. آنقدر از شنیدن این جمله هول شدم که بلافاصله تلفن را قطع کردم، صورتم گر گرفته بود، قلبم چنان تند میزد که خودم صدایش را میشنیدم، دعا میکردم ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
ديدار در پاريسخریدنویسنده: فیروزه فرقانپرست این کتاب را ببینیددر بخشی از رمان میخوانیم: «با خنده گفت: آرش هستم، گفتم شاید خسته شده باشی هی منو آقای محترم صدا میکنی. بعدم چرا فکر میکنی این مسخرهبازیه؟ شاید شما زندگی من باشید. آنقدر از شنیدن این جمله هول شدم که بلافاصله تلفن را قطع کردم، صورتم گر گرفته بود، قلبم چنان تند میزد که خودم صدایش را میشنیدم، دعا میکردم ...
ديدار در پاريسخریدنویسنده: فیروزه فرقانپرست این کتاب را ببینیددر بخشی از رمان میخوانیم: «با خنده گفت: آرش هستم، گفتم شاید خسته شده باشی هی منو آقای محترم صدا میکنی. بعدم چرا فکر میکنی این مسخرهبازیه؟ شاید شما زندگی من باشید. آنقدر از شنیدن این جمله هول شدم که بلافاصله تلفن را قطع کردم، صورتم گر گرفته بود، قلبم چنان تند میزد که خودم صدایش را میشنیدم، دعا میکردم ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر