من حسنِ قاسمی تخلصام به بهرنگ،
پنجمین فرزند خانوادهى هشت نفرى،
متولدِ نوزدهمِ اسفندماهِ ۱۳۶۱ خورشیدی در اردبیل هستم. به قولِ هیوا مسیح "من پسر تمام مادران زمینم" و برادر تمام خواهران زمین زاده شده در بطن کوچههای خاکی اردبیل و رنگ خورده در رنگین کمان نداری پدر،
بهرنگ هستم, سی ساله ,ساکنِ آمریکا اما هنوز کارگری میکنم،
نانِ حلال همیشه در همهجا همان مزه را میدهد،
انگارنافِ سادگی و نان را با آسمان یکجا بریدهاند که همهجا،
یکرنگاند! زیرِ دیپلم سواد دارم،قرار نبود شاعری کنم،
داشتم در هنرهای رزمی فعالیت میکردم،مسابقه میدادم،
اما به یکبار در گوشهای از خودم نشستم،خوابم برد و وقتی بیدار شدم،
تمامِ کلمات من را احاطه کرده بودند،
هزار خيابان حفظم،سه قاره نوشيدم و چندين دريا را من گريه كردهام!
شعر تعبيرِ خوابم شد و نوشتم، نوشتم، مینویسم و باز خواهمنوشت!
کتابی با عنوانِ "نهنگها بیگذرنامه عبور میکنند" را با نشرِ بوتیمار روانه ی بازار کردهام و هم اکنون کتابِ دیگری را با نشرِ نصیرا تقدیمِ شعر دوستان خواهم داد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر