ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که گهوارهمان را تکان میداد علی عبدالرضایی | زخم باز |
زندگینامه
آثار این نویسنده در ناکجا
گریز دلپذیر
خریدنویسنده: آنا گاوالدا
مترجم: الهام دارچینیان
دوستش داشتم (جیبی)
خریدنویسنده: آنا گاوالدا
مترجم: ناهید فروغان
جملات منتخب
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر که اشکها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد!
آنا گاوالدا | من او را دوست داشتم
(اشک، اندوه، باید، تن، حرکت، خشک، دفتر، دیگر، زندگی، شروع، فکر، ورق، گریه)
(اشک، اندوه، باید، تن، حرکت، خشک، دفتر، دیگر، زندگی، شروع، فکر، ورق، گریه)
آموختهام که وابسته نباید شد، نه به هیچ کس، نه به هیچ رابطهاى... و این لعنتى، نشدنىترین کارى بود که آموختهام!
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر