نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
آیت دولتشاهنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا این بازی کی تمام میشودخریدنویسنده: آیت دولتشاه این کتاب را ببینیدافسانه روي مبل کنار تلويزيون نشسته و من روي زمين ولو شدهام و پاهام را روي عسلي انداختهام. همچنان که با يک چشم بسته دارم به فيثاغورس نگاه ميکنم و به سيگار پک ميزنم، ميگويم: "هميشه دوست داشتم يک معشوقهي مرده داشته باشم و هر هفته دور از چشم خانوادهش، يواشکي برم سر قبرش و براش گل ببرم." افسانه هم ... خویش خانهخریدنویسنده: آیت دولتشاه این کتاب را ببینیدتوی این یک هفتهای که اینجا بودم، تا حالا به خودم جرات ندادم بودم به این قسمت پشت بام بیایم. میترسیدم پایم بلغزد و اتفاق دردناکی برایم بیفتد. اما حالا احساس سبکی میکنم. کاش زودتر آمدهام. بیاختیار و بدون ترس روی یکی از کنگرهها میروم و دستهایم را از دو طرف باز میکنم و چشمم را میبندم. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
آیت دولتشاهنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا این بازی کی تمام میشودخریدنویسنده: آیت دولتشاه این کتاب را ببینیدافسانه روي مبل کنار تلويزيون نشسته و من روي زمين ولو شدهام و پاهام را روي عسلي انداختهام. همچنان که با يک چشم بسته دارم به فيثاغورس نگاه ميکنم و به سيگار پک ميزنم، ميگويم: "هميشه دوست داشتم يک معشوقهي مرده داشته باشم و هر هفته دور از چشم خانوادهش، يواشکي برم سر قبرش و براش گل ببرم." افسانه هم ... خویش خانهخریدنویسنده: آیت دولتشاه این کتاب را ببینیدتوی این یک هفتهای که اینجا بودم، تا حالا به خودم جرات ندادم بودم به این قسمت پشت بام بیایم. میترسیدم پایم بلغزد و اتفاق دردناکی برایم بیفتد. اما حالا احساس سبکی میکنم. کاش زودتر آمدهام. بیاختیار و بدون ترس روی یکی از کنگرهها میروم و دستهایم را از دو طرف باز میکنم و چشمم را میبندم. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
این بازی کی تمام میشودخریدنویسنده: آیت دولتشاه این کتاب را ببینیدافسانه روي مبل کنار تلويزيون نشسته و من روي زمين ولو شدهام و پاهام را روي عسلي انداختهام. همچنان که با يک چشم بسته دارم به فيثاغورس نگاه ميکنم و به سيگار پک ميزنم، ميگويم: "هميشه دوست داشتم يک معشوقهي مرده داشته باشم و هر هفته دور از چشم خانوادهش، يواشکي برم سر قبرش و براش گل ببرم." افسانه هم ... خویش خانهخریدنویسنده: آیت دولتشاه این کتاب را ببینیدتوی این یک هفتهای که اینجا بودم، تا حالا به خودم جرات ندادم بودم به این قسمت پشت بام بیایم. میترسیدم پایم بلغزد و اتفاق دردناکی برایم بیفتد. اما حالا احساس سبکی میکنم. کاش زودتر آمدهام. بیاختیار و بدون ترس روی یکی از کنگرهها میروم و دستهایم را از دو طرف باز میکنم و چشمم را میبندم.
این بازی کی تمام میشودخریدنویسنده: آیت دولتشاه این کتاب را ببینیدافسانه روي مبل کنار تلويزيون نشسته و من روي زمين ولو شدهام و پاهام را روي عسلي انداختهام. همچنان که با يک چشم بسته دارم به فيثاغورس نگاه ميکنم و به سيگار پک ميزنم، ميگويم: "هميشه دوست داشتم يک معشوقهي مرده داشته باشم و هر هفته دور از چشم خانوادهش، يواشکي برم سر قبرش و براش گل ببرم." افسانه هم ...
خویش خانهخریدنویسنده: آیت دولتشاه این کتاب را ببینیدتوی این یک هفتهای که اینجا بودم، تا حالا به خودم جرات ندادم بودم به این قسمت پشت بام بیایم. میترسیدم پایم بلغزد و اتفاق دردناکی برایم بیفتد. اما حالا احساس سبکی میکنم. کاش زودتر آمدهام. بیاختیار و بدون ترس روی یکی از کنگرهها میروم و دستهایم را از دو طرف باز میکنم و چشمم را میبندم.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر