گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی |
زندگینامه
آثار این نویسنده در ناکجا
مصاحبه
جملات منتخب
جنگ پایان گرفته است | تنهای من | ولی هنوز انگشت اشارهات |ماشه را رها نمیکند.
اتوبوس مدرسه | ایستگاهی خالی | خواب مانده است کودکیاَم
هیچ جادهای بیانتهاتر از نرفتن نیست.
هر شب | دنیا را دیدهام که چگونه پس از عشقبازیاش | مثل مردی سیگار میکشد | و به دخترانی که فردا دوباره فریبش را خواهند خورد، پشت میکند.
امروز اولين روز جنگ است | تقويم كوچكی از جيب بيرون آوردهام: ضربدری میکشم بر همهی تولدهايم.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر