من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
عطیه رادنویسنده متولد: 1359 کاشانآثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا حالا یک کلاه آفتابی قرمز دارمخریدنویسنده: عطیه راد این کتاب را ببینیدنرسیده عصایش را زمین گذاشت و کیسه ها را باز کرد.اگر حال به این منوال نبود شاید کسی لب به شوخی وا می کرد، ولی همه ساکت ماندند تا خودش بگوید: میبینم که به خیالتان سجل آوردم و پول که بشود باز رای خرید. نه آقا... وارونگیخریدنویسنده: عطیه راد این کتاب را ببینیدلنگهی گوشوارهی خاله ناهید گم شد. یعنی از اول بین طلاهایش نبود. کسی هم خیلی دنبالش نگشت. مادر گفت خالهات از بس قرص اعصاب میخورد، خرفت شده. حتما پیشترها گم کرده. بدتر از همه خود خاله نگار. حلقهی عروس را جا گذاشته بود لای جانماز مخمل سبز مکهای و چون آقای عاقد چند جای دیگر هم مجلس ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
عطیه رادنویسنده متولد: 1359 کاشانآثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا حالا یک کلاه آفتابی قرمز دارمخریدنویسنده: عطیه راد این کتاب را ببینیدنرسیده عصایش را زمین گذاشت و کیسه ها را باز کرد.اگر حال به این منوال نبود شاید کسی لب به شوخی وا می کرد، ولی همه ساکت ماندند تا خودش بگوید: میبینم که به خیالتان سجل آوردم و پول که بشود باز رای خرید. نه آقا... وارونگیخریدنویسنده: عطیه راد این کتاب را ببینیدلنگهی گوشوارهی خاله ناهید گم شد. یعنی از اول بین طلاهایش نبود. کسی هم خیلی دنبالش نگشت. مادر گفت خالهات از بس قرص اعصاب میخورد، خرفت شده. حتما پیشترها گم کرده. بدتر از همه خود خاله نگار. حلقهی عروس را جا گذاشته بود لای جانماز مخمل سبز مکهای و چون آقای عاقد چند جای دیگر هم مجلس ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
حالا یک کلاه آفتابی قرمز دارمخریدنویسنده: عطیه راد این کتاب را ببینیدنرسیده عصایش را زمین گذاشت و کیسه ها را باز کرد.اگر حال به این منوال نبود شاید کسی لب به شوخی وا می کرد، ولی همه ساکت ماندند تا خودش بگوید: میبینم که به خیالتان سجل آوردم و پول که بشود باز رای خرید. نه آقا... وارونگیخریدنویسنده: عطیه راد این کتاب را ببینیدلنگهی گوشوارهی خاله ناهید گم شد. یعنی از اول بین طلاهایش نبود. کسی هم خیلی دنبالش نگشت. مادر گفت خالهات از بس قرص اعصاب میخورد، خرفت شده. حتما پیشترها گم کرده. بدتر از همه خود خاله نگار. حلقهی عروس را جا گذاشته بود لای جانماز مخمل سبز مکهای و چون آقای عاقد چند جای دیگر هم مجلس ...
حالا یک کلاه آفتابی قرمز دارمخریدنویسنده: عطیه راد این کتاب را ببینیدنرسیده عصایش را زمین گذاشت و کیسه ها را باز کرد.اگر حال به این منوال نبود شاید کسی لب به شوخی وا می کرد، ولی همه ساکت ماندند تا خودش بگوید: میبینم که به خیالتان سجل آوردم و پول که بشود باز رای خرید. نه آقا...
وارونگیخریدنویسنده: عطیه راد این کتاب را ببینیدلنگهی گوشوارهی خاله ناهید گم شد. یعنی از اول بین طلاهایش نبود. کسی هم خیلی دنبالش نگشت. مادر گفت خالهات از بس قرص اعصاب میخورد، خرفت شده. حتما پیشترها گم کرده. بدتر از همه خود خاله نگار. حلقهی عروس را جا گذاشته بود لای جانماز مخمل سبز مکهای و چون آقای عاقد چند جای دیگر هم مجلس ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر