ماری هانری بِیل، که بیشتر با نام استاندال (Stendhal) مشهور است، نویسنده سبک رئالیسم در فرانسه قرن نوزدهم میلادیست. هانری بل نویسنده شاهکار جاویدان «سرخ و سیاه» در ماه مه سال ۱۷۸۳ در شهر «گرونوبل» فرانسه متولد شد. هانری بل در طفولیت مادرش را از دست داد، و به ناچار کودک در میان یک مشت اقوام پدری که همه مستبد و خودرأی و عبوس و اخمو بودند و به کمترین بهانهای کتکش میزدند، بزرگ شد. بل، تحقیرها و خشم و کینههای خود را در سکوتی رنجبار فرو میخورد و همین وضع اثر عجیبی در روحیه اش به جا گذاشت. هانری در ۹ سالگی از «گرونوبل» گریخت و به پاریس آمد. ورود او مصادف با فردای روزی بود که «ناپلئون» کودتا کرده و امپراطوری خودرا تشکیل داده بود. «بل» نیز با شوق و ذوق بسیار به ماجرا کشانده شد و در قسمت کارپردازی ارتش ناپلئون استخدام گردید.
وی دو روز پس از رفتن بناپارت به جبهه جنگ ایتالیا از معبر «سن برنار» گذشت و در پای قلعه به زیر رگبار آتش توپخانه رفت ولی عمرش به دنیا بود. از آنجا به «میلان» وارد شد و در جنگ «مارانگو» که از شاهکارهای جنگی ناپلئون است شرکت جست. سپس به پاریس بازگشت و چندین سال از عمر خود را به کشیدن نقشهها و طرحهای ادبی گذراند و تجاربی حساس به دست آورد. در سال ۱۸۰۶ مجدداً به خدمت کارپردازی ارتش ناپلئون در آمد و همراه امپراطور به «پروس» و سپس به «روسیه» رفت. در سال ۱۸۱۳ از خدمت ارتش کناره گرفت و پس از شکست ناپلئون، چون استاندال با طرفداران بازگشت خانواده «بوربن» سخت دشمن بود و تاب دیدار سلطنت طلبان و «ژزوئیتها» و اشراف را نداشت، با آنکه ریاست اداره کل خواربار پاریس را به او دادند، حاضر به همکاری با مخالفان نشد و با فقر و پریشانی به «میلان» رفت ولی تنها چیزی که در آن شهر داشت نعمت آزادی بود. از این به بعد دوران دیگری در زندگی استاندال شروع میشد، بدین معنی که چون دیگر نمیتوانست از فعالیت و کار خود لذت ببرد، لذت دنیا را در شعر و موسیقی و سفر و عشق و ادبیات جست.
چون او از کودکی مفتون هنر بود و اصول نقاشی و موسیقی را فرا گرفته بود و اطلاعات وسیع وی در این هنرها به نحو بارزی در آثارش نیز به چشم میخورد. وی پس از چندی مورد سوء ظن پلیس اتریش واقع شد و از میلان تبعید گردید و دو مرتبه به پاریس برگشت بازگشت او مصادف با انقلاب ژوئیه بود و این واقعه او را بسیار شاد و خرسند ساخت، چون به عقیده او «لویی فیلیپ» بیش از شارل دهم و لویی هجدهم قابل تحمل بود. او پس از انقلاب ژوئیه، باردیگر شغل دولتی یافت و به سمت کنسولی به «تریست» و بعد به «سیویتا وچیا» (Civita – Vechia) فرستاده شد و چون معاش روزانهاش را تامین شده دید، دیگر جز برای سرگرمی و لذت خویش چیزی ننوشت. شاید «خاطرات یک سیاح» را بتوان از این قاعده مستثنی دانست، لیکن هانری بل که نام مستعار استاندال را برای خود برگزیده بود هنگام نگارش آن در مرخصی به سر میبرد و به دلیل اینکه فقط نصف حقوق خویش را دریافت میداشت، وضعش بی شباهت به وضع قبل از انقلاب نبود.
در مورد آثار وی میتوان گفت رمان اولیه وی به نام «آرماسن» اثری نامفهوم و گنگ تلقی گردید و حتی از مجموعه داستانهای وی به نام «عشق» که به سال ۱۸۲۲ منتشر گردید نیز استقبالی نشد. اما وی مردی بود که به کار هنر خود ایمان داشت و این نامرادیها نتوانست قدرت خلاقه عظیم او را درهم شکند. استاندال بین سالهای ۱۸۱۵ و ۱۸۳۰ شغل و کاری نداشت و تقریبا جز قلم وسیله دیگری جهت تامین معاش برایش باقی نمانده بود. او در این مدت نویسندگی را به عنوان حرفهای انجام میداد، اما پس از ۱۵ سال که توانست برای تأمین معاش خود کاری بیابد نویسندگی را به خاطر هنر انجام میداد و این دوران در حقیقت اوج معنوی کارهای وی است. در سال ۱۸۳۰ «گردشهای رم» را منتشر کرد و این اثر قدرت وی را به روشنفکران شناسانید و در سال ۱۸۳۱ توانست شاهکار جاودانه خود را به نام «لوسین لوان» یا «سرخ و سیاه» را منتشر کند که در آن زمان کمترین استقبالی از آن نشد و در سال ۱۸۳۹ نیز شاهکار دیگر خود را به نام «صومعه پارم» منتشر کرد که آن هم در آن زمان با موفقیت روبرو نشد.
از دیگر آثار وی کتابی است در شرح حال خود، که پنجاه سال بعد از مرگش منتشر شد و در آن صداقتی توأم با جسارت به چشم میخورد. استاندال بعد از بالزاک از مهمترین نویسندگان فرانسوی است. او یکی از پیشکسوتان ادبیات رئالیسم انتقادی نیز هست. به نظر همعصران او، چون آثار استاندال اغلب اتوبیوگرافی گونه بودند، نام مستعار را اختیار کرد تا مورد پیشداوری غلط کلیسا و فضولهای باسواد قرار نگیرد. هانری بل در ۲۴ ماه مه سال ۱۸۴۲ دچار سکته قلبی شد و این عارضه او را از پای درآورد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر