من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
کتایون شهپررادمترجم متولد: 1346 ایران نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا پردهخریدنویسنده: میلان کوندرامترجم: کتایون شهپرراد، آذین حسینزادهاین کتاب را ببینیدپسری جوان مادربزرگ پیر و نابینایش را به گردش برده است. در خیابانی راه میروندو پسرک هرازگاه میگوید: مادربزرگ،مواظب باش، یک درخت اینجاست! پیرزن چون فکرمیکند که درجنگل راه میرود میپرد و میجهد.عابران پسر کوچک را شماتت میکنند: -پسرم چرا این طوری با مادربزرگت رفتار میکنی؟ و پسرک هم در جواب میگوید: ... اسیر آیینهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیداولین باری که نامرئی شدم روز تولدم دوازده سالگیم بود. شاید بهتر باشد بگویم تقصیر بلک بود . بلک اسم سگم است. سگ خیلی دست و پا چلفتی و کودنی است. رنگش سفید است و شاید هم به همین خاطر اسمش را گذاشتیم بلک! اگر بلک همۀ جای زیرشیروانی را نمی گشت و بو نمی کشید... ولی بهتر است از همان اول ماجرا را تعریف کنم. روز تولدم این بار شنبه بود. باران می ... شبحی در تماشاخانهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیدبه ماری و پاتریک اجازه دادهاند تا در نمایش آخر سال نقش اصلی را ایفا کنند. اما کسی یا چیزی یا شاید هم یک روح تلاش میکند تا به هر نحوی که شده جلو اجرای این نمایش را بگیرد. البته پاتریک و ماری هم کسانی نیستند که به این سادگیها کنار بکشند. به همین دلیل سعی میکنند تا به راز تماشاخانه پی ببرند. و اینگونه است که گرفتار ماجراهای ... هیولای آشپزخانهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیدمن و دانیِل به همراه پدر و مادرم تازه به خانهی جدید اسبابکشی کرده بودیم. یک روز متوجه شدیم یک موجود عجیب و خیلی کوچک که شبیه اسفنج است در آشپزخانه زیر ظرفشویی زندگی میکند. چند روز بعد فهمیدیم هرکسی این موجود را داشته باشد اتفاقات ناگواری برایش رخ میدهد. برای همین سعی کردیم از دست آن خلاص شویم، اما هیچ راهی برای از بین بردنش وجود ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
کتایون شهپررادمترجم متولد: 1346 ایران نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا پردهخریدنویسنده: میلان کوندرامترجم: کتایون شهپرراد، آذین حسینزادهاین کتاب را ببینیدپسری جوان مادربزرگ پیر و نابینایش را به گردش برده است. در خیابانی راه میروندو پسرک هرازگاه میگوید: مادربزرگ،مواظب باش، یک درخت اینجاست! پیرزن چون فکرمیکند که درجنگل راه میرود میپرد و میجهد.عابران پسر کوچک را شماتت میکنند: -پسرم چرا این طوری با مادربزرگت رفتار میکنی؟ و پسرک هم در جواب میگوید: ... اسیر آیینهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیداولین باری که نامرئی شدم روز تولدم دوازده سالگیم بود. شاید بهتر باشد بگویم تقصیر بلک بود . بلک اسم سگم است. سگ خیلی دست و پا چلفتی و کودنی است. رنگش سفید است و شاید هم به همین خاطر اسمش را گذاشتیم بلک! اگر بلک همۀ جای زیرشیروانی را نمی گشت و بو نمی کشید... ولی بهتر است از همان اول ماجرا را تعریف کنم. روز تولدم این بار شنبه بود. باران می ... شبحی در تماشاخانهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیدبه ماری و پاتریک اجازه دادهاند تا در نمایش آخر سال نقش اصلی را ایفا کنند. اما کسی یا چیزی یا شاید هم یک روح تلاش میکند تا به هر نحوی که شده جلو اجرای این نمایش را بگیرد. البته پاتریک و ماری هم کسانی نیستند که به این سادگیها کنار بکشند. به همین دلیل سعی میکنند تا به راز تماشاخانه پی ببرند. و اینگونه است که گرفتار ماجراهای ... هیولای آشپزخانهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیدمن و دانیِل به همراه پدر و مادرم تازه به خانهی جدید اسبابکشی کرده بودیم. یک روز متوجه شدیم یک موجود عجیب و خیلی کوچک که شبیه اسفنج است در آشپزخانه زیر ظرفشویی زندگی میکند. چند روز بعد فهمیدیم هرکسی این موجود را داشته باشد اتفاقات ناگواری برایش رخ میدهد. برای همین سعی کردیم از دست آن خلاص شویم، اما هیچ راهی برای از بین بردنش وجود ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
پردهخریدنویسنده: میلان کوندرامترجم: کتایون شهپرراد، آذین حسینزادهاین کتاب را ببینیدپسری جوان مادربزرگ پیر و نابینایش را به گردش برده است. در خیابانی راه میروندو پسرک هرازگاه میگوید: مادربزرگ،مواظب باش، یک درخت اینجاست! پیرزن چون فکرمیکند که درجنگل راه میرود میپرد و میجهد.عابران پسر کوچک را شماتت میکنند: -پسرم چرا این طوری با مادربزرگت رفتار میکنی؟ و پسرک هم در جواب میگوید: ... اسیر آیینهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیداولین باری که نامرئی شدم روز تولدم دوازده سالگیم بود. شاید بهتر باشد بگویم تقصیر بلک بود . بلک اسم سگم است. سگ خیلی دست و پا چلفتی و کودنی است. رنگش سفید است و شاید هم به همین خاطر اسمش را گذاشتیم بلک! اگر بلک همۀ جای زیرشیروانی را نمی گشت و بو نمی کشید... ولی بهتر است از همان اول ماجرا را تعریف کنم. روز تولدم این بار شنبه بود. باران می ... شبحی در تماشاخانهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیدبه ماری و پاتریک اجازه دادهاند تا در نمایش آخر سال نقش اصلی را ایفا کنند. اما کسی یا چیزی یا شاید هم یک روح تلاش میکند تا به هر نحوی که شده جلو اجرای این نمایش را بگیرد. البته پاتریک و ماری هم کسانی نیستند که به این سادگیها کنار بکشند. به همین دلیل سعی میکنند تا به راز تماشاخانه پی ببرند. و اینگونه است که گرفتار ماجراهای ... هیولای آشپزخانهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیدمن و دانیِل به همراه پدر و مادرم تازه به خانهی جدید اسبابکشی کرده بودیم. یک روز متوجه شدیم یک موجود عجیب و خیلی کوچک که شبیه اسفنج است در آشپزخانه زیر ظرفشویی زندگی میکند. چند روز بعد فهمیدیم هرکسی این موجود را داشته باشد اتفاقات ناگواری برایش رخ میدهد. برای همین سعی کردیم از دست آن خلاص شویم، اما هیچ راهی برای از بین بردنش وجود ...
پردهخریدنویسنده: میلان کوندرامترجم: کتایون شهپرراد، آذین حسینزادهاین کتاب را ببینیدپسری جوان مادربزرگ پیر و نابینایش را به گردش برده است. در خیابانی راه میروندو پسرک هرازگاه میگوید: مادربزرگ،مواظب باش، یک درخت اینجاست! پیرزن چون فکرمیکند که درجنگل راه میرود میپرد و میجهد.عابران پسر کوچک را شماتت میکنند: -پسرم چرا این طوری با مادربزرگت رفتار میکنی؟ و پسرک هم در جواب میگوید: ...
اسیر آیینهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیداولین باری که نامرئی شدم روز تولدم دوازده سالگیم بود. شاید بهتر باشد بگویم تقصیر بلک بود . بلک اسم سگم است. سگ خیلی دست و پا چلفتی و کودنی است. رنگش سفید است و شاید هم به همین خاطر اسمش را گذاشتیم بلک! اگر بلک همۀ جای زیرشیروانی را نمی گشت و بو نمی کشید... ولی بهتر است از همان اول ماجرا را تعریف کنم. روز تولدم این بار شنبه بود. باران می ...
شبحی در تماشاخانهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیدبه ماری و پاتریک اجازه دادهاند تا در نمایش آخر سال نقش اصلی را ایفا کنند. اما کسی یا چیزی یا شاید هم یک روح تلاش میکند تا به هر نحوی که شده جلو اجرای این نمایش را بگیرد. البته پاتریک و ماری هم کسانی نیستند که به این سادگیها کنار بکشند. به همین دلیل سعی میکنند تا به راز تماشاخانه پی ببرند. و اینگونه است که گرفتار ماجراهای ...
هیولای آشپزخانهخریدنویسنده: آر ال استاینمترجم: کتایون شهپرراداین کتاب را ببینیدمن و دانیِل به همراه پدر و مادرم تازه به خانهی جدید اسبابکشی کرده بودیم. یک روز متوجه شدیم یک موجود عجیب و خیلی کوچک که شبیه اسفنج است در آشپزخانه زیر ظرفشویی زندگی میکند. چند روز بعد فهمیدیم هرکسی این موجود را داشته باشد اتفاقات ناگواری برایش رخ میدهد. برای همین سعی کردیم از دست آن خلاص شویم، اما هیچ راهی برای از بین بردنش وجود ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر