مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
مور یوکایینمایشنامه نویس نویسنده متولد: 1825 مجارستانآثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا مردی که قلبش از سنگ بودخریدنویسنده: مور یوکاییمترجم: احمد شاملواین کتاب را ببینیدو مردی بدان اقتدار - مردی که قلبش از سنگ بود - همچنان که نسبت به این حکمفرمای پراقتدارتر از خویش، احساس اطاعت می کرد، به رضا و رغبت دیدگان خود را برهم نهاد، لبان خود را برهم فشرد و تامل نکرد تا به سان دیگر محکومین به مرگ، برای مردن به کمک بشتابند. و مغرور و بی مقاومت ناپذیر خود را به زندانبان بزرگ واگذاشت. زن همین که پایان آخرین لحظات را دریافت، کنار میز ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
مور یوکایینمایشنامه نویس نویسنده متولد: 1825 مجارستانآثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا مردی که قلبش از سنگ بودخریدنویسنده: مور یوکاییمترجم: احمد شاملواین کتاب را ببینیدو مردی بدان اقتدار - مردی که قلبش از سنگ بود - همچنان که نسبت به این حکمفرمای پراقتدارتر از خویش، احساس اطاعت می کرد، به رضا و رغبت دیدگان خود را برهم نهاد، لبان خود را برهم فشرد و تامل نکرد تا به سان دیگر محکومین به مرگ، برای مردن به کمک بشتابند. و مغرور و بی مقاومت ناپذیر خود را به زندانبان بزرگ واگذاشت. زن همین که پایان آخرین لحظات را دریافت، کنار میز ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
مردی که قلبش از سنگ بودخریدنویسنده: مور یوکاییمترجم: احمد شاملواین کتاب را ببینیدو مردی بدان اقتدار - مردی که قلبش از سنگ بود - همچنان که نسبت به این حکمفرمای پراقتدارتر از خویش، احساس اطاعت می کرد، به رضا و رغبت دیدگان خود را برهم نهاد، لبان خود را برهم فشرد و تامل نکرد تا به سان دیگر محکومین به مرگ، برای مردن به کمک بشتابند. و مغرور و بی مقاومت ناپذیر خود را به زندانبان بزرگ واگذاشت. زن همین که پایان آخرین لحظات را دریافت، کنار میز ...
مردی که قلبش از سنگ بودخریدنویسنده: مور یوکاییمترجم: احمد شاملواین کتاب را ببینیدو مردی بدان اقتدار - مردی که قلبش از سنگ بود - همچنان که نسبت به این حکمفرمای پراقتدارتر از خویش، احساس اطاعت می کرد، به رضا و رغبت دیدگان خود را برهم نهاد، لبان خود را برهم فشرد و تامل نکرد تا به سان دیگر محکومین به مرگ، برای مردن به کمک بشتابند. و مغرور و بی مقاومت ناپذیر خود را به زندانبان بزرگ واگذاشت. زن همین که پایان آخرین لحظات را دریافت، کنار میز ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر