شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
هانیه حدادی اصلنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا روزهای خاکستریخریدنویسنده: هانیه حدادی اصل این کتاب را ببینیداین داستان زندگی سها و سیاوش است که از بدو تولد نافبر هم شده بودند، در حالیکه اصرار دیگران به ازدواج آنها تنها باعث نفرتشون نسبت به همدیگه شده بود. این میان چون سها عاشق کامیاب شده بود، این نفرت نسبت به سیاوش روز به روز بیشتر هم میشد. ولی اصرار مادرهاشون به اجرای وصیت خانبابا و تلاش بیحاصلشون برای جلوگیری از وقوع این ازدواج باعث شد که ... دلسپردگانخریدنویسنده: هانیه حدادی اصل این کتاب را ببینیدنزدیک تخته سنگی درست کنار ساحل ایستادم و نسیم شبانگاهی موهایم را نوازش میکرد. کاملا محسور دریا شده بودم، بیاختیار به یاد این شعر افتادم و در حالی که آن را زیر لب زمزمه میکردم. روی تخته سنگ نشستم. به شرجیترین سایه میبارمت ببین با کدام آیه میآرمت غزل مهربانتر شده مهربان که ناگهان شخصی از پشت سر به من نزدیک شد و ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
هانیه حدادی اصلنویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا روزهای خاکستریخریدنویسنده: هانیه حدادی اصل این کتاب را ببینیداین داستان زندگی سها و سیاوش است که از بدو تولد نافبر هم شده بودند، در حالیکه اصرار دیگران به ازدواج آنها تنها باعث نفرتشون نسبت به همدیگه شده بود. این میان چون سها عاشق کامیاب شده بود، این نفرت نسبت به سیاوش روز به روز بیشتر هم میشد. ولی اصرار مادرهاشون به اجرای وصیت خانبابا و تلاش بیحاصلشون برای جلوگیری از وقوع این ازدواج باعث شد که ... دلسپردگانخریدنویسنده: هانیه حدادی اصل این کتاب را ببینیدنزدیک تخته سنگی درست کنار ساحل ایستادم و نسیم شبانگاهی موهایم را نوازش میکرد. کاملا محسور دریا شده بودم، بیاختیار به یاد این شعر افتادم و در حالی که آن را زیر لب زمزمه میکردم. روی تخته سنگ نشستم. به شرجیترین سایه میبارمت ببین با کدام آیه میآرمت غزل مهربانتر شده مهربان که ناگهان شخصی از پشت سر به من نزدیک شد و ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
روزهای خاکستریخریدنویسنده: هانیه حدادی اصل این کتاب را ببینیداین داستان زندگی سها و سیاوش است که از بدو تولد نافبر هم شده بودند، در حالیکه اصرار دیگران به ازدواج آنها تنها باعث نفرتشون نسبت به همدیگه شده بود. این میان چون سها عاشق کامیاب شده بود، این نفرت نسبت به سیاوش روز به روز بیشتر هم میشد. ولی اصرار مادرهاشون به اجرای وصیت خانبابا و تلاش بیحاصلشون برای جلوگیری از وقوع این ازدواج باعث شد که ... دلسپردگانخریدنویسنده: هانیه حدادی اصل این کتاب را ببینیدنزدیک تخته سنگی درست کنار ساحل ایستادم و نسیم شبانگاهی موهایم را نوازش میکرد. کاملا محسور دریا شده بودم، بیاختیار به یاد این شعر افتادم و در حالی که آن را زیر لب زمزمه میکردم. روی تخته سنگ نشستم. به شرجیترین سایه میبارمت ببین با کدام آیه میآرمت غزل مهربانتر شده مهربان که ناگهان شخصی از پشت سر به من نزدیک شد و ...
روزهای خاکستریخریدنویسنده: هانیه حدادی اصل این کتاب را ببینیداین داستان زندگی سها و سیاوش است که از بدو تولد نافبر هم شده بودند، در حالیکه اصرار دیگران به ازدواج آنها تنها باعث نفرتشون نسبت به همدیگه شده بود. این میان چون سها عاشق کامیاب شده بود، این نفرت نسبت به سیاوش روز به روز بیشتر هم میشد. ولی اصرار مادرهاشون به اجرای وصیت خانبابا و تلاش بیحاصلشون برای جلوگیری از وقوع این ازدواج باعث شد که ...
دلسپردگانخریدنویسنده: هانیه حدادی اصل این کتاب را ببینیدنزدیک تخته سنگی درست کنار ساحل ایستادم و نسیم شبانگاهی موهایم را نوازش میکرد. کاملا محسور دریا شده بودم، بیاختیار به یاد این شعر افتادم و در حالی که آن را زیر لب زمزمه میکردم. روی تخته سنگ نشستم. به شرجیترین سایه میبارمت ببین با کدام آیه میآرمت غزل مهربانتر شده مهربان که ناگهان شخصی از پشت سر به من نزدیک شد و ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر