برتولت برشت، نمایشنامهنویس، کارگردان، شاعر و نویسندهی آلمانی و بنیانگذارِ تئاتر حماسی، در سال 1989 در آوگسبورگِ آلمان به دنیا میآید. در سال ۱۹۱۸، هنگامی که به خدمت سربازی اعزام میشود، افزون بر کار در بیمارستان نظامی پشت جبهه، سرودههایش را همراه با نواختن گیتار برای سربازان میخواند و آنها را مجذوب نوای گرم و سرود دلنشین خود میکند. در سال 1933 از چنگ گشتاپو (پليس مخفي آلمان نازی) میگریزد و در خارج از آلمان، نشريهی ضد نازیِ ورست را منتشر میکند. اما هيتلر عزمش را جزم كرده است تا با مرگ و خون، تمام اروپا را مال خود كند. برشت مجبور میشود به آمريكا مهاجرت كند، و دو سال بعد از جنگ به آلمان بازمیگردد. وی به عنوان یک شاعر و مبارز کمونیست میگوید: «... من با مردم ساده و عامی پيمان میبندم، به سرم كلاهی پشمين از آن كه آنها بر سر مینهند میگذارم، میگوييد آنها حيوانهایی متعفن و كثيفاند، اين طور نيست؟ خب. من هم مثل آنهايم...» برشت هرگز به ادبيات به عنوان يک مقولهی تجملی نمینگرد بلکه نقش برندهی اسلحهی خود را خوب میشناسد. شعرها و داستانهای او اغلب طنزآمیز یا هزلآمیز هستند و زیر پوستهی شوخطبعانهی خود، پیامرسان ایدههای نقادانه و اجتماعی برشت هستند. از جمله نمایشنامههای برجستهی او میتوان به «گالیله»، «دایرهی گچی قفقازی»، «زن نیک ایالت سچوان»، «ننه دلاور» و... اشاره کرد. برشت در سال 1956 در برلین شرقی از دنیا میرود.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر