مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
محمد بهارلونویسنده متولد: 1334 آبادانزندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهمحمد بهارلو زاده ۱۳۳۴ در آبادان نویسنده و روزنامهنگار ایرانی است. نخستین داستان خود را در سال ۱۳۵۲ با عنوان «گاومیش» نوشت. او مدتها با نشریاتی نظیر آدینه، دنیای سخن و چیستا همکاری داشت. رمانها: سالهای عقرب (۱۳۶۹) رمان-انتشارات نگاه بختک بومی (۱۳۶۹) رمان بانوی لیل (۱۳۸۰) رمان مجموعه داستانها: باد در بادبان (۱۳۷۰) مجموعه داستان حکایت آن که با آب رفت (۱۳۷۹) مجموعه داستان شهرزاد قصه بگو (۱۳۸۴) مجموعه داستان Tweet آثار این نویسنده در ناکجا بانوی لیلخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینید بانوی لیل حادثهای در نقط کوچکی [جزیرهای] را طرح میکند اما نگاه نویسنده به کل هستی بر فراز حوادث تلخ به وسعت دریا بازمیگردد. به آنجا که مظهر تولد است و بیآنکه تأکیدی یا سفارشی کند نشان میدهد کابوسها نمیتوانند بر بیداری آدمی تأثیر پایداری داشته باشد. سالهای عقربخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیداسحاق در گوشه حیاط، روی تخت سفری، دراز کشیده بود. طاق باز، با دست تا شده زیر سر، به تکههای بیحرکت و سربی ابر نگاه می کرد. هربار که انگشتان زمختش را لای موهای مجعد نقرهگون شقیقهاش فرو میبرد فنرهای تخت، که خودش جای برزنتهای پوسیدهاش انداخته بود، به صدا در میآمد؛ انگار ناله موشی پیر که به تله افتاده باشد... عروس نیلخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیدسر شب بود که خبر شدیم پیدایش شده است. مادرش دم در خانهی ما آمده بود و به سایه گفته بود که دخترش میخواهد من را ببیند. پیرزن گریه میکرده، انگار از آمدنش خوشحال نباشد. جز ما به کسی خبر نداده بود... شهرزاد قصه بگوخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیدشهرزاد قصه بگو، خواب به خواب، کبوترهای هوایی و چاهکنها، عنوان چهار داستان آخرین مجموعه داستان محمد بهارلو است. محمد بهارلو در پروراندن هر چهار داستان این کتاب از میراث ادبی گذشته، به ویژه هزار و یک شب، بهره گرفته و از شگرد قصهگویی تو در تو استفاده کرده است و به تجربیات نوینی در فضاسازی، شخصیتپردازی و نثر و زبان دست زده است. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
محمد بهارلونویسنده متولد: 1334 آبادانزندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهمحمد بهارلو زاده ۱۳۳۴ در آبادان نویسنده و روزنامهنگار ایرانی است. نخستین داستان خود را در سال ۱۳۵۲ با عنوان «گاومیش» نوشت. او مدتها با نشریاتی نظیر آدینه، دنیای سخن و چیستا همکاری داشت. رمانها: سالهای عقرب (۱۳۶۹) رمان-انتشارات نگاه بختک بومی (۱۳۶۹) رمان بانوی لیل (۱۳۸۰) رمان مجموعه داستانها: باد در بادبان (۱۳۷۰) مجموعه داستان حکایت آن که با آب رفت (۱۳۷۹) مجموعه داستان شهرزاد قصه بگو (۱۳۸۴) مجموعه داستان Tweet آثار این نویسنده در ناکجا بانوی لیلخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینید بانوی لیل حادثهای در نقط کوچکی [جزیرهای] را طرح میکند اما نگاه نویسنده به کل هستی بر فراز حوادث تلخ به وسعت دریا بازمیگردد. به آنجا که مظهر تولد است و بیآنکه تأکیدی یا سفارشی کند نشان میدهد کابوسها نمیتوانند بر بیداری آدمی تأثیر پایداری داشته باشد. سالهای عقربخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیداسحاق در گوشه حیاط، روی تخت سفری، دراز کشیده بود. طاق باز، با دست تا شده زیر سر، به تکههای بیحرکت و سربی ابر نگاه می کرد. هربار که انگشتان زمختش را لای موهای مجعد نقرهگون شقیقهاش فرو میبرد فنرهای تخت، که خودش جای برزنتهای پوسیدهاش انداخته بود، به صدا در میآمد؛ انگار ناله موشی پیر که به تله افتاده باشد... عروس نیلخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیدسر شب بود که خبر شدیم پیدایش شده است. مادرش دم در خانهی ما آمده بود و به سایه گفته بود که دخترش میخواهد من را ببیند. پیرزن گریه میکرده، انگار از آمدنش خوشحال نباشد. جز ما به کسی خبر نداده بود... شهرزاد قصه بگوخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیدشهرزاد قصه بگو، خواب به خواب، کبوترهای هوایی و چاهکنها، عنوان چهار داستان آخرین مجموعه داستان محمد بهارلو است. محمد بهارلو در پروراندن هر چهار داستان این کتاب از میراث ادبی گذشته، به ویژه هزار و یک شب، بهره گرفته و از شگرد قصهگویی تو در تو استفاده کرده است و به تجربیات نوینی در فضاسازی، شخصیتپردازی و نثر و زبان دست زده است. نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
بانوی لیلخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینید بانوی لیل حادثهای در نقط کوچکی [جزیرهای] را طرح میکند اما نگاه نویسنده به کل هستی بر فراز حوادث تلخ به وسعت دریا بازمیگردد. به آنجا که مظهر تولد است و بیآنکه تأکیدی یا سفارشی کند نشان میدهد کابوسها نمیتوانند بر بیداری آدمی تأثیر پایداری داشته باشد. سالهای عقربخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیداسحاق در گوشه حیاط، روی تخت سفری، دراز کشیده بود. طاق باز، با دست تا شده زیر سر، به تکههای بیحرکت و سربی ابر نگاه می کرد. هربار که انگشتان زمختش را لای موهای مجعد نقرهگون شقیقهاش فرو میبرد فنرهای تخت، که خودش جای برزنتهای پوسیدهاش انداخته بود، به صدا در میآمد؛ انگار ناله موشی پیر که به تله افتاده باشد... عروس نیلخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیدسر شب بود که خبر شدیم پیدایش شده است. مادرش دم در خانهی ما آمده بود و به سایه گفته بود که دخترش میخواهد من را ببیند. پیرزن گریه میکرده، انگار از آمدنش خوشحال نباشد. جز ما به کسی خبر نداده بود... شهرزاد قصه بگوخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیدشهرزاد قصه بگو، خواب به خواب، کبوترهای هوایی و چاهکنها، عنوان چهار داستان آخرین مجموعه داستان محمد بهارلو است. محمد بهارلو در پروراندن هر چهار داستان این کتاب از میراث ادبی گذشته، به ویژه هزار و یک شب، بهره گرفته و از شگرد قصهگویی تو در تو استفاده کرده است و به تجربیات نوینی در فضاسازی، شخصیتپردازی و نثر و زبان دست زده است.
بانوی لیلخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینید بانوی لیل حادثهای در نقط کوچکی [جزیرهای] را طرح میکند اما نگاه نویسنده به کل هستی بر فراز حوادث تلخ به وسعت دریا بازمیگردد. به آنجا که مظهر تولد است و بیآنکه تأکیدی یا سفارشی کند نشان میدهد کابوسها نمیتوانند بر بیداری آدمی تأثیر پایداری داشته باشد.
سالهای عقربخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیداسحاق در گوشه حیاط، روی تخت سفری، دراز کشیده بود. طاق باز، با دست تا شده زیر سر، به تکههای بیحرکت و سربی ابر نگاه می کرد. هربار که انگشتان زمختش را لای موهای مجعد نقرهگون شقیقهاش فرو میبرد فنرهای تخت، که خودش جای برزنتهای پوسیدهاش انداخته بود، به صدا در میآمد؛ انگار ناله موشی پیر که به تله افتاده باشد...
عروس نیلخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیدسر شب بود که خبر شدیم پیدایش شده است. مادرش دم در خانهی ما آمده بود و به سایه گفته بود که دخترش میخواهد من را ببیند. پیرزن گریه میکرده، انگار از آمدنش خوشحال نباشد. جز ما به کسی خبر نداده بود...
شهرزاد قصه بگوخریدنویسنده: محمد بهارلو این کتاب را ببینیدشهرزاد قصه بگو، خواب به خواب، کبوترهای هوایی و چاهکنها، عنوان چهار داستان آخرین مجموعه داستان محمد بهارلو است. محمد بهارلو در پروراندن هر چهار داستان این کتاب از میراث ادبی گذشته، به ویژه هزار و یک شب، بهره گرفته و از شگرد قصهگویی تو در تو استفاده کرده است و به تجربیات نوینی در فضاسازی، شخصیتپردازی و نثر و زبان دست زده است.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر