شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
شکار پروانههانویسنده: علیرضا عطاراناین کتاب را ببینیدخریددر مقدمه این کتاب میخوانیم: «در زندگی اصلا «پول و مادیات برایم مهم نبودند. هیچ وقت عاشق نشدم، و هرگز به زنی دلبسته نشدم. گرچه اعتراف میکنم زنم را دوست دارم، اما ...
فرشته نوبختنویسنده زندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهفرشته نوبخت داستان نویس و منتقد ایرانی است. مجموعه داستان کلاغ،دومین مجموعه داستان فرشته نوبخت است. پیش از این، مجموعهداستان مرغ عشقهای همسایهی روبهرویی،شامل شانزده داستان کوتاه، درسال ۱۳۸۸ توسط نشرافراز از او منتشرشده است. Tweet آثار این نویسنده در ناکجا سیب ترشخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینید... ديشب قبل از خواب که تمام شب خواب به چشمم نيامد، درِ بالکن را باز کردم و چند دقيقه تو تاريکي و سرما ايستادم. رگههاي سفيد برفي را که روي ديوارهاي خانهي روبهرويي و حاشيهي کوچه نشسته بود تماشا کردم و يادم افتاد که ميگفتي از باريدن برف، بيشتر از هر چيز صدايش را دوست داري و من به تو ميخنديدم. آن وقت مني که به تو ... کلاغخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینیدکلاغ، حکایتی از انزوای انسانهاست. کلاغ حکایت آدمهایی است که در کنار هم هستند و با هم نیستند. حکایت دغدغههای درون آدمهاست. حکایت غارغار کردن و صدای هم را نشنیدن است. عنوان کتاب، عنوان هیچ یک از داستانها نیست و شاید به نوعی از روابط سیاه و خاکستری آدمها در زندگی امروز حکایت دارد. کلاغ، حکایتی از رئالیسم کثیف در زندگی ... مرغعشقهای همسایهی روبهرویی خریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینید... تا صبح، چند بار بیدار شدم و دوباره خوابم برد. باریکهای از نور شفق به داخل اتاق تابیده بود که از بستر بیرون آمدم. دیگر صدا قطع شده بود. خیالم راحت شد فکر کردم حالا دیگر خوابیده است. به خودم گفتم باید همینطور باشد. همهی ما هرقدر هم رنج و درد میبینیم کمی بعد بیحس و لمس میشویم و کاسهی صبرمان ... از همان راهی که آمدی، برگردخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینیدخفه شدم و توی چشمهای سرخش نگاه کردم. از خدا خواسته بودم که کسی باشد خیالم را راحت کند. اصلا از ترس کارهایی که نمیدانستم چسیت، آنطور چارچنگولی مانده بودم تو خودم. فرید همینطور که راه میافتاد پرسید خانهمان کجاست. آدرس را دادم و تازه متوجه اتاقک ماشین شدم. صندلیهای کرم رنگ راحت، بوی خوبی که معلوم بود از کلاغ کاغذی ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
فرشته نوبختنویسنده زندگینامهآثار در ناکجا نظرات شمازندگینامهفرشته نوبخت داستان نویس و منتقد ایرانی است. مجموعه داستان کلاغ،دومین مجموعه داستان فرشته نوبخت است. پیش از این، مجموعهداستان مرغ عشقهای همسایهی روبهرویی،شامل شانزده داستان کوتاه، درسال ۱۳۸۸ توسط نشرافراز از او منتشرشده است. Tweet آثار این نویسنده در ناکجا سیب ترشخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینید... ديشب قبل از خواب که تمام شب خواب به چشمم نيامد، درِ بالکن را باز کردم و چند دقيقه تو تاريکي و سرما ايستادم. رگههاي سفيد برفي را که روي ديوارهاي خانهي روبهرويي و حاشيهي کوچه نشسته بود تماشا کردم و يادم افتاد که ميگفتي از باريدن برف، بيشتر از هر چيز صدايش را دوست داري و من به تو ميخنديدم. آن وقت مني که به تو ... کلاغخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینیدکلاغ، حکایتی از انزوای انسانهاست. کلاغ حکایت آدمهایی است که در کنار هم هستند و با هم نیستند. حکایت دغدغههای درون آدمهاست. حکایت غارغار کردن و صدای هم را نشنیدن است. عنوان کتاب، عنوان هیچ یک از داستانها نیست و شاید به نوعی از روابط سیاه و خاکستری آدمها در زندگی امروز حکایت دارد. کلاغ، حکایتی از رئالیسم کثیف در زندگی ... مرغعشقهای همسایهی روبهرویی خریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینید... تا صبح، چند بار بیدار شدم و دوباره خوابم برد. باریکهای از نور شفق به داخل اتاق تابیده بود که از بستر بیرون آمدم. دیگر صدا قطع شده بود. خیالم راحت شد فکر کردم حالا دیگر خوابیده است. به خودم گفتم باید همینطور باشد. همهی ما هرقدر هم رنج و درد میبینیم کمی بعد بیحس و لمس میشویم و کاسهی صبرمان ... از همان راهی که آمدی، برگردخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینیدخفه شدم و توی چشمهای سرخش نگاه کردم. از خدا خواسته بودم که کسی باشد خیالم را راحت کند. اصلا از ترس کارهایی که نمیدانستم چسیت، آنطور چارچنگولی مانده بودم تو خودم. فرید همینطور که راه میافتاد پرسید خانهمان کجاست. آدرس را دادم و تازه متوجه اتاقک ماشین شدم. صندلیهای کرم رنگ راحت، بوی خوبی که معلوم بود از کلاغ کاغذی ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
سیب ترشخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینید... ديشب قبل از خواب که تمام شب خواب به چشمم نيامد، درِ بالکن را باز کردم و چند دقيقه تو تاريکي و سرما ايستادم. رگههاي سفيد برفي را که روي ديوارهاي خانهي روبهرويي و حاشيهي کوچه نشسته بود تماشا کردم و يادم افتاد که ميگفتي از باريدن برف، بيشتر از هر چيز صدايش را دوست داري و من به تو ميخنديدم. آن وقت مني که به تو ... کلاغخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینیدکلاغ، حکایتی از انزوای انسانهاست. کلاغ حکایت آدمهایی است که در کنار هم هستند و با هم نیستند. حکایت دغدغههای درون آدمهاست. حکایت غارغار کردن و صدای هم را نشنیدن است. عنوان کتاب، عنوان هیچ یک از داستانها نیست و شاید به نوعی از روابط سیاه و خاکستری آدمها در زندگی امروز حکایت دارد. کلاغ، حکایتی از رئالیسم کثیف در زندگی ... مرغعشقهای همسایهی روبهرویی خریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینید... تا صبح، چند بار بیدار شدم و دوباره خوابم برد. باریکهای از نور شفق به داخل اتاق تابیده بود که از بستر بیرون آمدم. دیگر صدا قطع شده بود. خیالم راحت شد فکر کردم حالا دیگر خوابیده است. به خودم گفتم باید همینطور باشد. همهی ما هرقدر هم رنج و درد میبینیم کمی بعد بیحس و لمس میشویم و کاسهی صبرمان ... از همان راهی که آمدی، برگردخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینیدخفه شدم و توی چشمهای سرخش نگاه کردم. از خدا خواسته بودم که کسی باشد خیالم را راحت کند. اصلا از ترس کارهایی که نمیدانستم چسیت، آنطور چارچنگولی مانده بودم تو خودم. فرید همینطور که راه میافتاد پرسید خانهمان کجاست. آدرس را دادم و تازه متوجه اتاقک ماشین شدم. صندلیهای کرم رنگ راحت، بوی خوبی که معلوم بود از کلاغ کاغذی ...
سیب ترشخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینید... ديشب قبل از خواب که تمام شب خواب به چشمم نيامد، درِ بالکن را باز کردم و چند دقيقه تو تاريکي و سرما ايستادم. رگههاي سفيد برفي را که روي ديوارهاي خانهي روبهرويي و حاشيهي کوچه نشسته بود تماشا کردم و يادم افتاد که ميگفتي از باريدن برف، بيشتر از هر چيز صدايش را دوست داري و من به تو ميخنديدم. آن وقت مني که به تو ...
کلاغخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینیدکلاغ، حکایتی از انزوای انسانهاست. کلاغ حکایت آدمهایی است که در کنار هم هستند و با هم نیستند. حکایت دغدغههای درون آدمهاست. حکایت غارغار کردن و صدای هم را نشنیدن است. عنوان کتاب، عنوان هیچ یک از داستانها نیست و شاید به نوعی از روابط سیاه و خاکستری آدمها در زندگی امروز حکایت دارد. کلاغ، حکایتی از رئالیسم کثیف در زندگی ...
مرغعشقهای همسایهی روبهرویی خریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینید... تا صبح، چند بار بیدار شدم و دوباره خوابم برد. باریکهای از نور شفق به داخل اتاق تابیده بود که از بستر بیرون آمدم. دیگر صدا قطع شده بود. خیالم راحت شد فکر کردم حالا دیگر خوابیده است. به خودم گفتم باید همینطور باشد. همهی ما هرقدر هم رنج و درد میبینیم کمی بعد بیحس و لمس میشویم و کاسهی صبرمان ...
از همان راهی که آمدی، برگردخریدنویسنده: فرشته نوبخت این کتاب را ببینیدخفه شدم و توی چشمهای سرخش نگاه کردم. از خدا خواسته بودم که کسی باشد خیالم را راحت کند. اصلا از ترس کارهایی که نمیدانستم چسیت، آنطور چارچنگولی مانده بودم تو خودم. فرید همینطور که راه میافتاد پرسید خانهمان کجاست. آدرس را دادم و تازه متوجه اتاقک ماشین شدم. صندلیهای کرم رنگ راحت، بوی خوبی که معلوم بود از کلاغ کاغذی ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر