نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
نفوس مردهنویسنده: میخائیل بولگاکفاین کتاب را ببینیدخریددر نمایشنامهی نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقهی اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و ...
مسعود حقیقینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا ماه خستهخریدنویسنده: مسعود حقیقی این کتاب را ببینیدسرهنگ پردههای مواج و پرچین تور را تا حدی که بتواند چشمانداز خیابان را ببیند از پنجره کنار زد. تکدرختها در وزش نسیم سرد پاییز سبکسرانه تکان میخوردند و شاخههایشان مثل دستهایی نیازمند، گویی به تمنای چیزی یا کسی به این سو و آن سو کشیده و خم میشدند. زیر نور پریده و بیرمق چراغ، درست زیر ساختمان مسکونی ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
مسعود حقیقینویسنده آثار در ناکجا نظرات شما آثار این نویسنده در ناکجا ماه خستهخریدنویسنده: مسعود حقیقی این کتاب را ببینیدسرهنگ پردههای مواج و پرچین تور را تا حدی که بتواند چشمانداز خیابان را ببیند از پنجره کنار زد. تکدرختها در وزش نسیم سرد پاییز سبکسرانه تکان میخوردند و شاخههایشان مثل دستهایی نیازمند، گویی به تمنای چیزی یا کسی به این سو و آن سو کشیده و خم میشدند. زیر نور پریده و بیرمق چراغ، درست زیر ساختمان مسکونی ... نظرات شمابرای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویتنظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد. با تشکر
ماه خستهخریدنویسنده: مسعود حقیقی این کتاب را ببینیدسرهنگ پردههای مواج و پرچین تور را تا حدی که بتواند چشمانداز خیابان را ببیند از پنجره کنار زد. تکدرختها در وزش نسیم سرد پاییز سبکسرانه تکان میخوردند و شاخههایشان مثل دستهایی نیازمند، گویی به تمنای چیزی یا کسی به این سو و آن سو کشیده و خم میشدند. زیر نور پریده و بیرمق چراغ، درست زیر ساختمان مسکونی ...
ماه خستهخریدنویسنده: مسعود حقیقی این کتاب را ببینیدسرهنگ پردههای مواج و پرچین تور را تا حدی که بتواند چشمانداز خیابان را ببیند از پنجره کنار زد. تکدرختها در وزش نسیم سرد پاییز سبکسرانه تکان میخوردند و شاخههایشان مثل دستهایی نیازمند، گویی به تمنای چیزی یا کسی به این سو و آن سو کشیده و خم میشدند. زیر نور پریده و بیرمق چراغ، درست زیر ساختمان مسکونی ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر