این مجموعه داستان اثر یکی از بزرگترین نویسندههای در قید حیات دنیاست که خشونت پنهان زیر پوستهی ژاپن مدرن را کالبد شکافی میکند.
اقتصاد کشور روزبهروز رونق بیشتری میگرفت و پول مردم از پارو بالا میرفت که ناگهان زلزله شد. زلزله برای شخصیتهای پسلرزه، پژواکی از گذشتهای است که سالها پیش مدفون کردهاند. سانسوکی سی سال از عمرش را در نفرت از مردی به سر برده که او را از بچهدار شدن محروم کرده. آیا کینهی سخت او بود که فاجعه زلزله را به بار آورده؟ پدر و مادر جونپی، که او را از خود طرد کرده بودند. در کوبه زندگی میکنند. آیا باید به آنها زنگ بزند و جویای حالشان شود؟
میاکه خانوادهاش را رها کرده تا بتواند در ساحلی دهها کیلومتر دورتر از زادگاهش کندههای شعلهور درست کند.
سالای چهار ساله هر شب کابوس «مرد زلزلهای» را میبیند که میخواهد او را در یک جعبه کوچک بچپاند.
کاتاگیری از سر کار برمیگردد و در خانهاش با قورباغهی عظیمالجثهای برخورد میکند. قورباغه ادعا میکند مأموریت دارد توکیو را از شر کرم غولپیکری نجات دهد. او میگوید: «وقتی کرم عصبانی میشه. زلزله درست میکنه. و الان هم خیلی خیلی عصبانیه».
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر