اما نمیتوانستم سر برنگردانم تا نبینم پشت سرم چیست. آرام برگشتم. فقط قسمتهایی از اشیا اتاق را میشد ببینم که امکان داشت در آینه منعکس باشند. فقط یک طرف آباژور، کمی از تابلو و چراغ سقف... همهتصاویری مجازی و غیر واقعی و ناقص. واقعیتی آنقدر عجیب که جز دیوانگی اسم دیگری نمیشد رویش گذاشت. کمی دورتر هم تاریکی ایستاده بود. تهدید کننده و خطرناک....
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر