اون حيوونى كه در منه مىخواد ایمان بياره نه روحم. اين جسمه كه ديگه نمىخواد ملافههاش رو از هراس خیس كنه. اين همون تمایل اون حیوون محاصره شدهست... اریک امانوئل اشمیت | مهمان ناخوانده |
شعر خودش میآید، ما تسلیماش میشویم و او کار خودش را میکند، عاشقی میکند، فریاد میزند، به سوگ مینشیند، با زبانی غیر معمول از تبسمی دلانگیز تا خیالی شورانگیز و گاه غمی، دردی، زخمی... شعر سنگر میشود و غریو پرشور رهایی سر میدهد... شعر را حافظ میگوید، خیام، سعدی، و وقتی نو میشود نیما، شاملو و فروغ و... در غرب شکسپیر، بودلر، لویی آراگون... و محمود درویش در فلسطین...