من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
چشمهی بیخرد و گل زیباخریدنویسنده: حسن کیاییان این کتاب را ببینیدگلی زیبا بر کرانه چشمهای میروید. چشمه شیفتهی زیبایی آن گل میشود و میکوشد تا به گل نزدیک شود و خنکای خود را به پایش بریزد. حلقه های آتشینخریدنویسنده: بورلی نایدومترجم: علی اردبیلیاین کتاب را ببینیدبا آتش ظلم آپارتاید، قلبها مثل آهنهای گداخته به هم میپیوندند و در نهایت حلقههای زنجیر یک قدرت سیاسی را شکل میدهند. مبارزه برای آزادی در آفریقای جنوبی، بیشتر به دست کودکان تقویت میشود. نالدی و دوستانش شاهد و ناظر سادهی وقایع نبودند، بلکه در مرکز جریانات نقش داشتند. خاطرات پسربچه ناقلاخریدنویسنده: لوئیجی برتلیمترجم: مرتضی کلانتریان این کتاب را ببینیدلوئیجی برتلی، با نام مستعار وامبا، خاطرات پسربچه ناقلا را به بچهها هدیه کرده است که "به والدینشان بدهند تا آن را بخوانند." خانهی کوچک کج و کولهخریدنویسنده: مارگارت وایلدمترجم: صبا واصفی این کتاب را ببینیدپيرمردي كج و كوله به همراه يك گربهي كج و كوله و يک موش كج و كوله توي يک خانهي كج و كوله در كنار ريل راهآهن زندگي ميكنند. هر روز اما سر و صداي عبور قطار از جلوي خانه اذيتشان ميكند. پس آرزو ميكنند كه اي كاش جايي زندگي كنند كه از اين همه سر و صدا و تكان و لرزه خبري نباشد. با اين آرزو، خانهي كوچک كج و كوله به خودش ... خداحافظ بابابزرگخریدنویسنده: الفی دونلیمترجم: طاهره علویاین کتاب را ببینیدروزی روزگاری پسربچهای بود به اسم میخائیل نیدوتزکی. یک روز بابابزرگش میمیرد و او تنهای تنها میماند… اما میخائیل کوچولو به زودی در مییابد که تا وقتی به پدربزرگش فکر کند، او زنده است و آرزو میکند او هم روزی پدربزرگ شود. پدربزرگی با داستانهای بسیار شنیدنی... خلیجخریدنویسنده: رابرت وستالمترجم: شاهده سعیدیاین کتاب را ببینیدبا اینکه فیگیس(اندی) پسری بسیار حساس است و گاه رفتار و خواستههای عجیبی دارد، ولی خانوادهاش در آرامش به سر میبرند. تا اینکه کمی پیش از شروع جنگ خلیج فارس، او در خواب شروع میکندبه زبانی بیگانه حرف زدن که برادرش تام نمیفهمد... داستان بیپایانخریدنویسنده: میکائیل اندهمترجم: شیرین بنیاحمداین کتاب را ببینیدقهرمان داستان باستیا بالتازار بوکس چاق و دست و پا چلفتی، در سراسر جهان دوستان بیشماری دارد که او را در سفر ماجراجویانهاش به سرزمین رویاها همراهی میکنند. این قهرمان به سرزمین پهناور ما یعنی ایران هم سر میزند... داستان ویلهلم تلخریدنویسنده: یورگ شوبیگرمترجم: ملیحه محمدیاین کتاب را ببینیددر آن ولایت رسم این بود که کلاه مباشر را وسط ده روی میلهای بگذارند و از مردم بخواهند که در زمان عبور از مقابل آن به کلاه احترام بگذارند، کاری که ویلهلمتل و و والتر فرزند او نکردند و به همین دلیل محکوم به مجازات شدند. داستانهای رنداخریدنویسنده: زکریا تامرمترجم: رحیم فروغیاین کتاب را ببینیدمادر لبخند تلخي زد و ياد روزهايي افتاد كه بچه بود، و مثل حالاي دخترش حرف ميزد. بعدها آن دختربچه زني شد كه خم مي شد و دستها را ميبوسيد. دوست داشت رندا را بغل كند و به او بگويد: «هرگز دست كسي را نبوس». دایناسور من و باورهایشخریدنویسنده: هانا یوهانسنمترجم: شهره نورصالحیاین کتاب را ببینیدساوینول جوان برای عید پاک چند تخم مرغ هدیه گرفته است. یکی از آنها ترک بر میدارد و در برابر چشمان حیرتزده او یک جوجه دایناسور از آن سر در میآورد. وحشت از این که آن حیوان کوچک به سرعت تبدیل به یک دایناسور عظیمالجثه شود، ساوینول را به کتابخانه میکشاند تا درباره او اطلاعاتی به دست آورد. با مطالعه دقیق در مییابد که او یک ... 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 …
چشمهی بیخرد و گل زیباخریدنویسنده: حسن کیاییان این کتاب را ببینیدگلی زیبا بر کرانه چشمهای میروید. چشمه شیفتهی زیبایی آن گل میشود و میکوشد تا به گل نزدیک شود و خنکای خود را به پایش بریزد.
حلقه های آتشینخریدنویسنده: بورلی نایدومترجم: علی اردبیلیاین کتاب را ببینیدبا آتش ظلم آپارتاید، قلبها مثل آهنهای گداخته به هم میپیوندند و در نهایت حلقههای زنجیر یک قدرت سیاسی را شکل میدهند. مبارزه برای آزادی در آفریقای جنوبی، بیشتر به دست کودکان تقویت میشود. نالدی و دوستانش شاهد و ناظر سادهی وقایع نبودند، بلکه در مرکز جریانات نقش داشتند.
خاطرات پسربچه ناقلاخریدنویسنده: لوئیجی برتلیمترجم: مرتضی کلانتریان این کتاب را ببینیدلوئیجی برتلی، با نام مستعار وامبا، خاطرات پسربچه ناقلا را به بچهها هدیه کرده است که "به والدینشان بدهند تا آن را بخوانند."
خانهی کوچک کج و کولهخریدنویسنده: مارگارت وایلدمترجم: صبا واصفی این کتاب را ببینیدپيرمردي كج و كوله به همراه يك گربهي كج و كوله و يک موش كج و كوله توي يک خانهي كج و كوله در كنار ريل راهآهن زندگي ميكنند. هر روز اما سر و صداي عبور قطار از جلوي خانه اذيتشان ميكند. پس آرزو ميكنند كه اي كاش جايي زندگي كنند كه از اين همه سر و صدا و تكان و لرزه خبري نباشد. با اين آرزو، خانهي كوچک كج و كوله به خودش ...
خداحافظ بابابزرگخریدنویسنده: الفی دونلیمترجم: طاهره علویاین کتاب را ببینیدروزی روزگاری پسربچهای بود به اسم میخائیل نیدوتزکی. یک روز بابابزرگش میمیرد و او تنهای تنها میماند… اما میخائیل کوچولو به زودی در مییابد که تا وقتی به پدربزرگش فکر کند، او زنده است و آرزو میکند او هم روزی پدربزرگ شود. پدربزرگی با داستانهای بسیار شنیدنی...
خلیجخریدنویسنده: رابرت وستالمترجم: شاهده سعیدیاین کتاب را ببینیدبا اینکه فیگیس(اندی) پسری بسیار حساس است و گاه رفتار و خواستههای عجیبی دارد، ولی خانوادهاش در آرامش به سر میبرند. تا اینکه کمی پیش از شروع جنگ خلیج فارس، او در خواب شروع میکندبه زبانی بیگانه حرف زدن که برادرش تام نمیفهمد...
داستان بیپایانخریدنویسنده: میکائیل اندهمترجم: شیرین بنیاحمداین کتاب را ببینیدقهرمان داستان باستیا بالتازار بوکس چاق و دست و پا چلفتی، در سراسر جهان دوستان بیشماری دارد که او را در سفر ماجراجویانهاش به سرزمین رویاها همراهی میکنند. این قهرمان به سرزمین پهناور ما یعنی ایران هم سر میزند...
داستان ویلهلم تلخریدنویسنده: یورگ شوبیگرمترجم: ملیحه محمدیاین کتاب را ببینیددر آن ولایت رسم این بود که کلاه مباشر را وسط ده روی میلهای بگذارند و از مردم بخواهند که در زمان عبور از مقابل آن به کلاه احترام بگذارند، کاری که ویلهلمتل و و والتر فرزند او نکردند و به همین دلیل محکوم به مجازات شدند.
داستانهای رنداخریدنویسنده: زکریا تامرمترجم: رحیم فروغیاین کتاب را ببینیدمادر لبخند تلخي زد و ياد روزهايي افتاد كه بچه بود، و مثل حالاي دخترش حرف ميزد. بعدها آن دختربچه زني شد كه خم مي شد و دستها را ميبوسيد. دوست داشت رندا را بغل كند و به او بگويد: «هرگز دست كسي را نبوس».
دایناسور من و باورهایشخریدنویسنده: هانا یوهانسنمترجم: شهره نورصالحیاین کتاب را ببینیدساوینول جوان برای عید پاک چند تخم مرغ هدیه گرفته است. یکی از آنها ترک بر میدارد و در برابر چشمان حیرتزده او یک جوجه دایناسور از آن سر در میآورد. وحشت از این که آن حیوان کوچک به سرعت تبدیل به یک دایناسور عظیمالجثه شود، ساوینول را به کتابخانه میکشاند تا درباره او اطلاعاتی به دست آورد. با مطالعه دقیق در مییابد که او یک ...