ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

بخشی از کتاب "مجموعه اشعار اسماعیل شاهرودی"

بخشی از کتاب "مجموعه اشعار اسماعیل شاهرودی"

وسوسه

 

گرد آیینه‌ام که می‌سترد؟

ناگهانم که می‌جهد بر دوش؟

نرم‌نرمک به در که می‌کوبد؟

پیه‌سوزم که می‌کند خاموش؟

سوی خلوتگهم که می‌آید؟

وندرین سردنا، که می‌پاید؟

که به دریا کنار خاطره‌ام

شادمان از غریو توفان است؟

به امید شکیب پا بر جام

که ز آینده‌اش گریزان است؟

ز آتش شکوه‌ام که می‌سوزد؟

به نگاهم که چشم می‌دوزد؟

می‌شود رفتن که دیر امشب؟

به رخم می‌کشد که آوایش؟

یادبود که یادبود من است؟

حرف می‌گویدم که ایمایش؟

 

به سکوتش...

 

به سکوتش نهفته غوغایی

شرم می‌ریزد از دو چشمانش.

سایه‌ی محو آرزوهایم

می‌خزد نرم روی دامانش.

گه به کاشانه‌ی تصّور من

عهدهای شکسته می‌آید. -

تا در انبوه بار خاطره‌ام

یادبودش غمی بیفراید.

غم دیرین من به خشم امید

شد گرفتار و خورد سیلی‌ها

یأس ترسید و پا کشید و برفت

حال غم نیز گشته ناپیدا.

عهد امید را نمی‌شکنم،

عهد دارد امید با او نیز.

کی در آغوشت،  آرزو! افتم

ای سکوت! از میان ما برخیز.


مجموعه اشعار اسماعیل شاهرودی

مجموعه اشعار اسماعیل شاهرودی

خرید
نویسنده: اسماعیل شاهرودی
این کتاب را ببینید

زمان با پنجه‌های زهرآگینش به زنجیرم کشانید. نگاهم مات رقص گرمناک آرزوها بود. ز ساغرهای امید ظفرمند به کام تشنگان زندگی می‌چکانیدند. من اما در شتاب خود به‌جا، خاموش دچار مستی جام تلاش خویش بودم. چنان بودم که در هر رهگذر (هر جا گذشتم)، دل بیگانگان را سوخت رنج من، تلاش من، شتاب من. رسید آخر که رنج تن بپوشانم به شادی‌های هستی. چند برگ ...

برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت

نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر