او نبايد همسر محبوبش را به خيانت محكوم ميكرد و به او تهمت ميزد. با احساسي مافوق همه احوالي كه تا آن زمان داشت به خسرو و زندگيش فكر كرد. هنوز هم دير نبود. آن كابوس تلخ پايان يافته بود و او ميتوانست پس از اين در پناه آغوش و گرماي عشق شوهرش زندگيش را ادامه دهد. او هنوز هم خسرو را در اعماق قلبش ميپرستيد. احساس ميكرد عشق او هم چون آتشي در زير خاكستر سرد زمان مدفون شده بود و اكنون گرما و حرارت آن تمام وجودش را ميسوزاند.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر