جعفر پسر نوجوانی است که همه او را به نام موشو میشناسند. پدر او تنبک زن دوره گرد است و مادرش در قبرستان روی قبرها آب میریزد. موشو همراه پدرش تبنک میزند و در خیابانها میگردد
. او سعی دارد زندگیاش را عوض کند اما جامعه از خود واکنش نشان میدهد و حاضر نیستند به یک تنبکی کار بدهند... داستان نوجوانان از آقای کرمانی که کتاب شایسته معرفی ویژه شورای کتاب کودک بوده و یکس ال هم به عنوان کتاب سال مرکز کرمانشناسی شناخته شده. بامزه است و دوست داشتنی. روایتی از زندگی مردم محروم و تحقیری که سایر مردم نسبت به آنها ابراز میکنند.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر