هجده ساله بودم که عشق چشمانم را با اشعه سحر آمیز خود باز کرد و با انگشتان آتشین خود برای نخستین بار جانم را لمس نمود و سلمی کرامه اولین زنی بود که با کارهای نیک و زیبای خود روحم را بیدار نمود و آنجا که روزها همچون رویاها سپری می شوند و شبها همچون شبهای عروسی می گذرند،پسشاپیشم به سوی بهشت عواطف علوی حرکت کرد. سلمی کرامه ،همان کسی است که با زیبایی خود ،پرستش زیبایی را به من اموخت و با مهربانی خویش عشق پنهان را به من یاد داد.او کسی است که نخستین بیت از قصیده زندگی معنوی را در گوشم نواخت.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر